ما چهارتا رفیقیم پایه هستیم من یه خورده تو خانواده متعصبی بزرگ شدم .ولی خب اونا ازادن از همه لحاظ بجز یکیشون که اسمش مریمه . من با مریم خیلی رفیقم چون تقریبا خانوادتن عین همیم بعد من متوجه شدم که رل زده از منم پنهون کرده بود چون میدونس اگه بفهمم دعواش میکنم و ... ولی واقن میدونم اهل این حرفا نیست و کار دوتا از اون دوستامه که بهش گفتن خوبه تو هم رل بزن . بعد من فهمیدم بهش گفتم دیگه بامن حرف نزن و کلن دیگ راهمو از اونا جدا کردم بعضی موقعه تو دورهمیا مسخرم میکردن که تو تی تیش مامانی هسیو از این حرفا ولی من برام مهم نبوده و نیست و اینکه آبجی مریم چهار ما هست فوت شده و بنده خدا جونم بود تا وقتی ابجیش بود هواشو داشت الانم مامان مریم حالش مساعد نیس واقن نمیدونم چیکار کنم