2777
2789

کسی که براش دوبار آی وی اف کنی

یک زندگی روخراب

 ودومین زندگیش هم من باشم روخراب

ومنو تنها بزاره

وراحت از اینهمه فداکاری من دل بکنه

منم چقدر دلبسته و وابسته ش

زبون داشت چه جورم

چه قربون صدقه هام که نمیرفت موقع درمان بچه براش میکردم

پا گذاشت رو همچی

مشکل داشت

رن نگه دار نبود

منم برگشتم سرجای اولم

ومجدد مجرد شدم


یکساله رسما جدا شدم

نزدیک ۳۷ سالمه


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

به بخاطر بچه رفت؟

سال ۹۶  مردی رو قبول کردم بیاد خواستگاریم جلسه اول که دیدمش گفتم این بدرد من نمیخوره چون همسن زیاد و هم سابقه یک ازدواج داشت که واسطه اول نگفت( وگفت حالا پسند بشه منظورش از طرف اون بود یک مشکلی هست میخواست بگه ازدواج قبلی داشته وبعد بهتون میگم(اولا که مگر اون باید پسند کنه ؟ ) ودوما من ازاون سرتر ارشد داشتم سنم ۱۱ سال کوچکتر ولی نمی دونستم بعدا چقدر دلبستش میشم وچقدر پاش می مونم( حالا من ازخودشم پرسیده بودم وگفته بود اره ازدواج کردم  حالا چه واسطه میگفت چه نمی گفت فقط این واسطه از آشناها وسنگشو به سینه  زد که اون زن مشکل داشته  واین م همسرسابقم گفت :و علم پیشرفت کرده  و از ازدوج قبلیم بچه دارنشدم و وانمود که اون مشکل داشته ( که اون زنم راهاای درمان رو رفته بود بعد کاری کرده بود گداشت رفته بود  وفکرکنید این درده
ومن قربانی انگاری
دقیقا به هوای ازدواج مجدد و هدف بچه دارشدن اینکه خونوادش میخواستن ازدواج کنه وارد زتدگیم شد
من شوهری  بودم درسته باراول قبولش نکردم  به لحاظ سن وسال وسابقه ازدواج ش ولی اینقدر واسطه اصرار به این ازدواج که گل سرسبد شون هست وفلان
فرزند اول از ۱۰ فرزند
همیشه جورکش و فداکار برای خانوادش
ومن دختر ازاول دنبال درمان ومن چقدر خوشحال که شوعر زن زن دوست وموجه  که اینقدر بروبیا داشت که چون خوشحال بود وامیدوار که من راهها ی درمانی براش رفتم
چقدر رفت امد به تهران
وسنو وفلان
با اول ای وی اف درمشهد که نگرفت
ومجدد اسباب کشی برای بارسوم به تهران اینبار گفت میخوایم بمونیم همچیزی می بریم زهی خیال باطل اینجوری گفت ولی بی ثبات تاتهران بودیمم بامن خوب همیشه هواموداشت
وبرای باردوم براش ای وی اف کردم
مروسه آپمول زدن داره تخمک ها قوی میکنن که ضعف اون جبران بشه بعد اسپرم مرد رو میگرن و از زن هم تخمک و تخمک گشی که بیعوشی داره و درنهایت انتقال دادن بدونوبیعوشی بدون بیهوشی و اینبار نگرفت
وبعد ساز مخالفت ودست ما ازپادرازتر برگشتیم مشهد کسی که میگفت می مونیم
از وابستگی هام بگم خیلی وابستش بودم ودوریشو نمی تونستم تحمل
همش چسبونکش بودم
خلاصه نتونست زت نگه داره وبهونه هاش از سال ۹۸ شروع
ودرسال ۹۹ زمیت کشاورزب اصافه کرد  و بعد کمترمیوند به بهونه اب دادن واب گرفتن من انگار دشمنشم شعرستان خونه دادشش میموند
گاهی دراون چخارماه که میگفت شب نمیام فرداش میرفتم میددیم اومده واین یعنی میخواست منتظر بود نقششو عملی کنه واخر قفل دروعوص کرد
گفت نمیخوام باهات زندگی کنم
اینو مشکل روحی داشت
چون گفته بود اگر درزمین مشغول نمیشدم اینقدر مسافرت میرفتم تاعمرم تموم شه از زندگیم راضی نیستم
این که گفت گفتم منومیبری گفت نه ومنم هیچ چیزی نگفتم که  چرا چی شده
هنچی دست به دست هم داد که زندگی مو خراب کنه
تابستون خواب طلاقم رو دیدم همیشه خوابام درسته این خوابم درست دراومد اما اصلا محلش ندادم باورش نکردم
وگرنه شناسنانه و وسایل میاوددم مثل سند ازدواج
تا اینکه ازتیر خواب دیدم  و آبان قفل درعوض کرد و دستمو از همجا بست فکر کن دوبار براش جنین کاشتم مشکل بچه دارشدن داشته باشه
واسفند رسما جدا شدم
چاره ایی نبود
با اون شکم وموهای ریختش
ففط من بودم که خیلی وابستش دلسوزش و محبتم طوری بود که به بچه داری محبت میکنی
وچقدرم لایق بود مرد ۴۸ساله
وخیلی نامردی کرد درحقم
وطوری فداکاری دراین سه سال کردم که نگو
و طوری امیدواری
کلا به موچی رسیده بود حاضر بود مجدد مهریه بده اما بامن که دلم براش سوخته بود قبولش کرده بودم زندکی نکنه
مهریه زت قبلی طی ده سال داد ومقداریشو پول وسرته شو هم اورد
امامال توافقی بود واز ۱۲۴ تافقط۲۵ تاشو قبول کرد
۲۵ رو قراره در ۲۵ قسط سالی دوتا بده
هر۵ماه یکی و ده سال مجدد مهریه بده

بازم آدم نشد

ومنم خیلی ادم حسابش کردم

والان سرم بی کلاه موند

یکبار بهش نه نگفتم

کسب که بچه دار نمیسه وزن هم میخواد بدون بچه و نمونه فکرکن تا چه حد به پوچی رسیده بود

چه تا پیک‌آشنایی؟خیانت کرده

  سال ۹۶  مردی رو قبول کردم بیاد خواستگاریم جلسه اول که دیدمش گفتم این بدرد من نمیخوره چون همسن زیاد و هم ک یک  ازدواج داشت که واسطه اول نگفت( وگفت حالا پسند بشه منظورش از طرف اون بود یک مشکلی هست میخواست بگه ازدواج قبلی داشته وبعد بهتون میگم(اولا که مگر اون باید پسند کنه ؟ ) ودوما من ازاون سرتر ارشد داشتم سنم ۱۱ سال کوچکتر ولی نمی دونستم بعدا چقدر دلبستش میشم وچقدر پاش می مونم( حالا من ازخودشم پرسیده بودم وگفته بود اره ازدواج کردم  حالا چه واسطه میگفت چه نمی گفت فقط این واسطه از آشناها وسنگشو به سینه  زد که اون زن مشکل داشته  واین م همسرسابقم گفت :و علم پیشرفت کرده  و از ازدوج قبلیم بچه دارنشدم و وانمود که اون مشکل داشته ( که اون زنم راهاای درمان رو رفته بود بعد کاری کرده بود گداشت رفته بود  وفکرکنید این درده
ومن قربانی انگاری
دقیقا به هوای ازدواج مجدد و هدف بچه دارشدن اینکه خونوادش میخواستن ازدواج کنه وارد زتدگیم شد
من شوهری  بودم درسته باراول قبولش نکردم  به لحاظ سن وسال وسابقه ازدواج ش ولی اینقدر واسطه اصرار به این ازدواج که گل سرسبد شون هست وفلان
فرزند اول از ۱۰ فرزند
همیشه جورکش و فداکار برای خانوادش
ومن دختر ازاول دنبال درمان ومن چقدر خوشحال که شوعر زن زن دوست وموجه  که اینقدر بروبیا داشت که چون خوشحال بود وامیدوار که من راهها ی درمانی براش رفتم
چقدر رفت امد به تهران
وسنو وفلان
با اول ای وی اف درمشهد که نگرفت
ومجدد اسباب کشی برای بارسوم به تهران اینبار گفت میخوایم بمونیم همچیزی می بریم زهی خیال باطل اینجوری گفت ولی بی ثبات تاتهران بودیمم بامن خوب همیشه هواموداشت
وبرای باردوم براش ای وی اف کردم
مروسه آپمول زدن داره تخمک ها قوی میکنن که ضعف اون جبران بشه بعد اسپرم مرد رو میگرن و از زن هم تخمک و تخمک گشی که بیعوشی داره و درنهایت انتقال دادن بدونوبیعوشی بدون بیهوشی و اینبار نگرفت
وبعد ساز مخالفت ودست ما ازپادرازتر برگشتیم مشهد کسی که میگفت می مونیم
از وابستگی هام بگم خیلی وابستش بودم ودوریشو نمی تونستم تحمل
همش چسبونکش بودم
خلاصه نتونست زت نگه داره وبهونه هاش از سال ۹۸ شروع
ودرسال ۹۹ زمیت کشاورزب اصافه کرد  و بعد کمترمیوند به بهونه اب دادن واب گرفتن من انگار دشمنشم شعرستان خونه دادشش میموند
گاهی دراون چخارماه که میگفت شب نمیام فرداش میرفتم میددیم اومده واین یعنی میخواست منتظر بود نقششو عملی کنه واخر قفل دروعوص کرد
گفت نمیخوام باهات زندگی کنم
اینو مشکل روحی داشت
چون گفته بود اگر درزمین مشغول نمیشدم اینقدر مسافرت میرفتم تاعمرم تموم شه از زندگیم راضی نیستم
این که گفت گفتم منومیبری گفت نه ومنم هیچ چیزی نگفتم که  چرا چی شده
هنچی دست به دست هم داد که زندگی مو خراب کنه
تابستون خواب طلاقم رو دیدم همیشه خوابام درسته این خوابم درست دراومد اما اصلا محلش ندادم باورش نکردم
وگرنه شناسنانه و وسایل میاوددم مثل سند ازدواج
تا اینکه ازتیر خواب دیدم  و آبان قفل درعوض کرد و دستمو از همجا بست فکر کن دوبار براش جنین کاشتم مشکل بچه دارشدن داشته باشه
واسفند رسما جدا شدم
چاره ایی نبود
با اون شکم وموهای ریختش
ففط من بودم که خیلی وابستش دلسوزش و محبتم طوری بود که به بچه داری محبت میکنی
وچقدرم لایق بود مرد ۴۸ساله
وخیلی نامردی کرد درحقم
وطوری فداکاری دراین سه سال کردم که نگو
و طوری امیدواری
کلا به موچی رسیده بود حاضر بود مجدد مهریه بده اما بامن که دلم براش سوخته بود قبولش کرده بودم زندکی نکنه
مهریه زت قبلی طی ده سال داد ومقداریشو پول وسرته شو هم اورد
امامال توافقی بود واز ۱۲۴ تافقط۲۵ تاشو قبول کرد
۲۵ رو قراره در ۲۵ قسط سالی دوتا بده
هر۵ماه یکی و ده سال مجدد مهریه بده

بازم آدم نشد

ومنم خیلی ادم حسابش کردم

والان سرم بی کلاه موند

یکبار بهش نه نگفتم

کسب که بچه دار نمیسه وزن هم میخواد بدون بچه و نمونه فکرکن تا چه حد به پوچی رسیده بود

کاش میشد جشن بگیریم باهم که همچین موجود ی رو زندگیت بیرون کردی

وابستش بودم

چون کشش به مرد بالاست جدا ازاینا ادم حسابس کردم

کسی بودم منتظر بودم  یکی بگه من دوست دارم مطمن که شدم منم بی برو برگرد وابستش شم منظورم خواستگارام

عجبب فیزیکی وغیره وابستش بودم

وبه همچییش وابسته

تقی به توق میخورد چون افسردگی خفیف داشتم دلم میگرفت که موقع های که نبود

زبون باز وخوش گذرون

بکبارم بهش نه نگفتم

کمبود محبت داشتن و همش بهش انتظار توجه ومحبت داشتن

حالا جدا ازکمبود محبت همه دنبال دوست داشته شدن

کافی یکم توجه دنیارو به پاش میرختم

منو فروخت به خانوادش

منم

تازه هزار لهونه که تو نتونستی زندگی کنی

واصلا میگفت برای بچه نیست

درصورتی بچه میومد دنیارو به پام میرخت

ببین کلا همه چیو بزار کنار 

از نو شروع کن و گذشته رو بیخیال 

ارزش ات بیشتر از این هاست مطمعن باش و قطعا اینده ات روشنه به خدا توکل کن و چون نیت ات خیر بوده خیر به سراغت میاد .....

آخے دلم گرفت براے هردوتون😔...امیدوارم بہ آرامش برسے وروزهاے خوب وزندگے خوش مسیرراهت قراربگیره😊

آقاببخش ڪہ سرم گرم زندگےست...دلم براےشما تنگ نمےشود🥺اللهم صل علے محمدوآل محمد وعجل فرجهم
چقد بد تایپ میکنی  احساس کردم ی بچه ابتدایی داره مینویسه بخدا هیچی متوجه نشدم

آره منم متوجه نشدم فقط فهمیدم شوهرش ولش کرده چون شوهره نمیتونست بچه دار شه

❤️شاید زندگی آن جشنی نباشد که آرزویش را داشتی ولی حالا که دعوت شده ای تا میتوانی زیبا برقص❤️
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز