دارم گریه میکنم
قسمت آخر خاتون رضا و شیرزاد هردوتون برا خاتون جون میدادن آخرم شیرزاد و رضا دست به یکی کردن و جلو آدما ی رجب اف وایسادن
خاتون رو برای اینکه نبینن به ته قطار وصل کردن
شیرزاد گف تو رو روح امیر علی
رضا گفت تورو جون ایران
تکون نخور
شیرزاد بغض کرد رفت ادامه عملیات
آخرش هردوشون و رجب اف گرفت و فرستاد قطار فکر کنم مردن
خاتون با اینکه دوتا تیر خورد نمرد
زنده موند
دیگه تموم شو خاتون😢