شوهرم داره کلا زن خوبیه رفتارش با بچه ها خوبه البته مرز مشخصی داریم و زیاد صمییمی نیستیم هر از گاهی میریم خونشون
هنوز با جمله «به نام خدواند رنگین کمون» کنار نیومده بودم . .که «بارون اومد و یادم داد ....» دختر کاپشن صورتی با گوشوارهقلبی باید پاهایت زمین را لمس میکرد نه اینکه در آسمان ها سیر گنی !!!!
ولی دخترخالم که از دوستان صمیمی من هست خودش نامادریه
مادر کودکان کار و بی بضاعت..........پروردگارا،،،از جفای دوستان... از ظلم ستمگران..، از ستم خطاکارن..،از تحقیر ظالمان ..از هیاهوی حاکمان..از حیله های بدکاران ،.و از نقشه های خیانتکاران،به تو پناه آوردم.... از ابلیس که وسوسه هایش همچون تیری در تاریکی قلب مرا نشانه رفته و همچون گرگی گرسنه در هر زمان و هر مکان،، به دنبال طعمه اش می آید،، به تو پناه آوردم ........ به تو پناه آوردم..حال آنکه تو بهترین پناه بندگانت هستی........پس مرا یاری ده که تو بهترین یاوری و بر هر چیز توانایی............
من،خوبه بد نیست ؛ با مامانم نزدیک همن هراز گاهی غذا یا چیزی واسه هم می فرستن اما شده مدتی باهم اختلاف وقهر باشن حسودی کنن اما چه کنن مجبورن چون هردو تنهان هم صحبت ندارن باز پیش میاد باهم روبه روشن حرف بزنن البته مامانم دل مهربونی داره