سلام خانما دو اسلا ازدواج کردم و مادر شوهرم خونه بغلمونه الان ۸ ماهه باردارگ شوهرم پست بالاتر گرفته بوده ۴ ماه پیش به من که زنشم دو شب پیش گفته ولی مامانش ۴ ماهه پیش میدونسته خیلی عصبیم دیشب تا حالا به شوهرم میگم میگه مهم نبوده بگم بهت گفتم پس به همه شیرینی دادی من یه شب از درد خونه مادرم بودم همون شب داده بهشون
خیلی عصبی شدم میگم دلخورم ازت میگه چیز مهمی نبوده بدونی
توروبه خدا برام دعاکنید پشیمون‌بشه درحد مرگ و التماسم کنه ببخشم میدونم مگه اینکه معجزه بشع اما جز این ارو‌نمیگیرم😔😔😔
چه ربطی به بارداری داشت
نمی تونم دلداریت بدم
این یعنی شما شخص اول زندگی ایشون نیستید
شوهرم برعکس شوهرته
منم برعکس توام😂
حق داری ناراحت باشی پس شمارو محرم زندگیش نمیدونه
شاید واقعا فکر کرده گفتن و نگفتنش برا شما فرق نداره، شاید منظوری نداشته، اگه تا حالا چیز دیگه نبوده به شما نگفته باشه، سخت نگیر عزیزم
عزیزم خودتوناراحت نکن برابچت ضرر داره،گذشته دیگه اکثر مرداهمینجورین با زن خودشون،سعی کن توهم کارهاتو بهش نگی مثل خودش هیچوقت ازش نظرنخواه بزارهمیشه از دیگران بشنوه
