سلام بچه ها...
انشالله همتون خوب باشید.
تجربه ی زایمان طبیعی خودمه گفتم شاید کمک کننده باشه، در عین صداقت مینویسم براتون 😃 (از قبل نوشتم آمادس، نمیچکونم😂)
هفته ۳۵ رفتم معاینه ی لگنی که ببینیم مناسب زایمان طبیعی هست یا نه... دکتر معاینه کرد و گفت دهانه ی رحمت خیلی نرمه و لگنت هم عالی ، سعی کن تا ۳۶ هفته استراحت کنی دردت نگیره که بچه به دنیا اومد دستگاه لازم نباشه . معاینه لگن هم اصلااااا دردناک نبود به هیچ عنوان...
شد ۳۶ هفته خبری نشد... ۳۷ هفته نشد... ۳۸ رفتم پیش پیش دکتر معاینه کرد ۲ سانت باز شده بودم ، یه کوچولو تحریک کرد درد حد یه آخ درد داشت... گفت برو تا فردا پس فردا زایمان میکنی... 😐 اومدم شد ۳۹ هفته خبری نشد...😐 دوباره رفتم پیشش گف ۳ سانتی بازم تحریک کرد گفت برو بپر بپر کن صد در صد تا فردا زایمان میکنی 😐 شدم ۴۰ هفته 😐 رفتم پیشش گف ۴ سانتی فردا برو بستری شو 😂 گفتم میشه امشب برم ؟ گف نه شب کاری نمیکنن خسته میشی... بازم معاینه کرد که یه تحریکی هم بکنه...
این تحریک دردامو شروع کرد اومدم خونه کیک پختم موهامو سشوار کردم ، وسایلامو اماده کردم ، تا شب که دردام منظم شد و هر ۵ دیقه یبار میگرفت... ترسیدم رفتم بیمارستان که اشتباه کردم 😐 ولی خب فاصله دردام کم بود و خیلی ترسیدم ، رفتم اونجا مامایی که شیفت بود معاینه کرد گف ۴ سانتی ...یعنی اون انقباضا اصلا تاثیر نداشتن ... گف برو خونه فردا بیا که از پذیرش گفتن شوهرم فرم بستری پر کرده و نمیشه برم....گفتن برو تو اتاق و استراحت کن تا فردا... رفتم شب ، تنها ، انقباضا از یه طرف خواب از یه طرف ... حوصلم سر رفته بود یکم میخوابیدم پا میشدم میرفتم میچرخیدم یکم ورزش میکردم... تا ۶ صب اومدن معاینه گفتن فرقی نکردی... نا امید شدم بعد یه نیم ساعت یه ماما دیگه اومد تو سر خود معاینم کرد وحشتناک صدام درومد که با صدای من ماما ی خودم پرید تو اتاق گف چیکار میکنی این مریض منه ... اونم گف میخوام کیسه ابشو پاره کنم که نذاشت گفت دکترش گفته تا ساعت ۸ صبر کنیم...
ماما ساعت ۸ اومد معاینه کرد گف بازم پیشرفتی نداشتی باید سرم فشار شروع کنیم ... کابوس من... 😑
ساعت ۹:۳۰ سرم فشار رو آوردن وصل کردن من دردام شروع شد مثل درد پریودی شدید... شوهرم کمرم رو ماساژ میداد اروم میشدم... کل ترسم این بود که سرم فشار بزنن و باز نشم و اخرش ببرنم سزارین... که دقیق یادم نیست چقد بعدش اومدن معاینم کردن گفتن ۵ سانت شدی و کیسه ابمو پاره کردن .... پاره شدن کیسه آب همانا بیشتر شدن دردا همانا 😐 دیگه آخ آخم شروع شده بود که آوردن بی دردیمو وصل کردن و خوابیدم... فقط یادمه وسطاش بلند میشدم میگفتم من هنوز یه ذره درد دارمااااا .... دوباره میخوابیدم 😂
بعد فقط شنیدم که دارن میگن اره ده سانت فول شده قطعش کنین زور بزنه... قطع کردن... من بیدار شدم دیدم دکترم هنوز نیست استرس گرفتم....