2777
2789

نفسش گرفته بود. و گفت بریم دکتر. ولی من بخاطر اینکه بستری نشه و سیزده بدرم خراب نشه گفتم فعلا صبر کنیم شاید درست بشه.

الهی من بمیرم براش. آتیش گرفتم این یکسال از عذاب وجدان. آتیش گرفتم.

بجای اینکه ببریمش دکتر اینموقعا داشتم دعای شفای بیمار از تو گوگل دانلود میکردم و میخوندم.

نصفه شب حالش بدتر شد و تا رفت بیمارستان دیگه دیر شده بود و ایست قلبی.

بچه ها دارم میمیرم از عذاب وجدان یکساله. من قاتل بابای 55 ساله ام شدم.

دارم تو جهنم سر میکنم از یکسال پیش تا حالا. از اینهمه حسرت و ای کاش و عذاب وجدان.

داغ دوری و نبودنش یکطرف. این عذاب وجدانم یکطرف.

نمیدونم بایدچیکار کنم. من مستحق اعدام و شکنجه ام. من قاتل بابام شدم. بابایی که عاشقم بود.

بابایی که عاشقش بودم ولی من باعث مرگش شدم.

چیکار کنم من، چیکار کنم من. حالم خوب نیست

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

حتما برو پیش یه مشاور خوب. گذشته تغییر نمیکنه ولی اگر بتونی حال روحی تو مدیریت کنی میتونی برای بقیه عزیزانت مفید باشی

جمله ای زیبا از جرج برنارد شاو که کنایه ایه به صحبت و دعوا کردن با انسان هایی که اونقدر پست هستند که نباید باهاشون بحث یا جدل کرد: هیچ وقت با یک خوک کشتی نگیر، چرا که تو لجن مال میشوی و او لذت می برد! 
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز