2777
2789

سلام ، تو تایپک قبلیم رفتارای اقای دکتر براتون تعریف کردم 

اینم نتیجه ی این جلسه که رفتم پیشش

سلام کردم و رفتم تو اتاقش تا منو دید چشاش برق میزد ، احوال پرسی کرد و گفتم متشکرم ، درمورد دستم بهش گفتم و گفتم یعنی خوب میشه ، یکم خندید گفت اره عزیزم ۱۰۰ درصد ، بعد مشکلمو گفتم که شکمم درد میکنه بعد گفتم یه قرص اشتها اور بهم بده ، گفت: نه ، چاق میشی همین اندامت خیلی خوبه نمیخوام چاق بشی ، نسخه دارو نوشت و گفت بیا عزیزم منم تشکر کردم و گفتم خداحافظ تا گفتم خداحافظ تا در اتاقش پاشد و با من اومد، گفت چی ، گفتم خداحافظ ، گفت داری میری عزیزم گفتم اره ، گفت واقعا داری میری ،( اینم بگم که چشاش برق میزد چه برقیییی) گفتم اره دیگه دارم میرم ، گفتم مگه باید بمونم

گفت برو داروهاتو بگیر و بیا سرمتو بزن ، گفتم اره دیگه میخوام همین کارو کنم ، گفتم مگه تو قراره سرمم بزنی ، یکم با برق چشاش به چشام زل زد و گفت خیلی دوس دارم وقتی داری سرم میزنی بیام بهت سر بزنم ، گفت: بیام ، منم گفتم اره بیا بعد خیالش راحت شد و رفت رو صندلش نشست

بعد رفتم دارو گرفتم و دیدم تخت خالی نداره🤕 ، رو صندلی بیمارستان نشستم ، دیدم رفته قهوه بگیره ، منو دید و گفت داروتو گرفتی گفتم اره ، گفت چرا اینجایی ، گفتم تخت خالی نداره گفت باشه عزیزم ، بعد وقتی قهوه ی فنجانشو خورد ، رفت اشپز خونه ی بیمارستان و چای گرفت ، وقتی داشت میرفت اتاقش بهم لبخند زد منم لبخند زدم

بعد رفتم اتاق تزریفات و سرمم زدم دیدم اومد پیشم🥲 ، و به پرستار گفت آیدا اینجاست ، پرستاره گفت اره ، دیدم اومده پیشم و یه نگاهی بهم کرد و لبخند زد و رفت🤪

بعد که وقتی سرمم زدم و رفتم تو اتاقش گفت سلام عزیزم خوبی حالت بهتر شد گفتم اره ، گفت مطمعن گفتم اره ، گفت خب خداروشکر ، بعد گفت آیدا دستت چی شد اسیب دیده ، گفتم نه سرمم زدم جاش پنبه و چسب زده خونریزی نکنه 

گفت باشه ، گفت عزیزم کاری داری در خدمتم ، گفتم متوجه رفتارات میشم اومده بودم همینو بهت بگم ، با لبخند و لحن اروم بهش گفتم ، دیدم به یه جایی خیره شده و پلک نمیزنه ، حس میکنم رفت تو فکر و شوکه شد ، منم ترسیدم یهو عصبی شده و یه چی بگه ، زود خداحافظی کردم 

اما اون رفت تو فکر و حرفی نزد😏

نظرتون چیه؟؟؟

چجوری ازش شماره بگیرم؟؟؟

چه داستان تخیلی ای😂

خدایا بابت هر شبی که بی شکر سر بر بالین گذاشتم، بابت هر صبحی که بی سلام به تو آغاز کردم، بابت لحظات شادی که به یاد تو نبودم،بابت هر گره ای که به دست تو باز شد و من به شانس نسبت دادم،بابت هر گره ای که به دستم کور شد و من تو را مقصر دانستم،مـــرا ببـــخـش ….کمک کن تا بفهمم تو، کنار منی، نه روبروی من!

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

رویاهات خاطره بشن عزیزم

🤣🤣🤣🤣

خدایا بابت هر شبی که بی شکر سر بر بالین گذاشتم، بابت هر صبحی که بی سلام به تو آغاز کردم، بابت لحظات شادی که به یاد تو نبودم،بابت هر گره ای که به دست تو باز شد و من به شانس نسبت دادم،بابت هر گره ای که به دستم کور شد و من تو را مقصر دانستم،مـــرا ببـــخـش ….کمک کن تا بفهمم تو، کنار منی، نه روبروی من!
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

تو تالار

mparisaa | 27 ثانیه پیش

عمل بینی

zari2543 | 31 ثانیه پیش
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز