سلام بچه ها اگه میشه تموم این متن رو بخونید بعدش نظر بدید چون حالم اصلا اوکی نیست
منو رلم باهم خیلی اوکی بودیمو اینا ولی همین چند شب پیش به من گفتش ک من چون تعداد پرونده هام زیاد شده نمیتونم سر کار دولتی برم و اینا نمیخوام با آینده بازی کنم بعد منم ی خواستگار خوب دارم اون تحصیل کردس ولی من اونو رد کردم
و میگم من کارت مشکلی ندارم میگه ی چیزای دیگم هست نمیتونم بهت برسم همین الان کات کنیم بهتره چون بیشتر وابسته میشیم
هر چیم میگم اون مشکل چیه میگه نمیتونم بگم و اینا
مطمئنم کسی تو زندگیش نیست اینو مطمئنم
دیشب من نتونستم بخوابم واقعا فقط کارم شده گریه خاطرات مثله پرده سینما میاد جلو چشم
نمیتونم فراموش کنم
واقعا بین دوراهی گیر کردم نمیدونم باید چیکار کنم
نظر شما چیه؟