من امشب مهمون داشتم و خانواده همسرم رو دعوت کرده بودم اونم برای اولین بار. همه چیز عالی پیش رفت دو نوع غذا و سالاد و مخلفات همه چیز
کلی حرف زدیم و گفتیم و خوش گذشت کلا...
بعد اون ها نسبتا زود رفتن از خونمون
ازون موقع شوهرم ناراحته ناراحته
دو ساعت که بهش میگم چی شده میگه هیچی بعدش هم که یه عالمه اصرار کردم میگه چرا باید پدر و مادر من در خونه پسرشون اینقدر معذب باشن چون مادرش حتی مانتوش رو هم در نیاورد.
اصلا واقعا نمی فهمم داستان چیه. چرا فکر می کنه معذب بودن واقعااااااا؟؟؟؟؟ من الان باید چه کنم؟
وا یعنی چی
جو گرفتش
بابا خب شاید مادرش اینجوری راحت بوده ای بابا
ول کن بابا این حرف ها چیه
اهمیت نده
یه چایی بریز پاهاتو دراز کن یه هندزفری بزار تو گوشت خستگی درکن
اینم بگم همسرم اخلاقش خوبه
واسه همین اینقدر متعجبم
واا
توام برا اولین بار بری خونشون ممکنه معذب باشی
همسرت هم برا اولین بار بیاد خونه پدرت اینا ممکنه معذب باشه!
این اداها چیه😑
بیخیال اصلا ادامه نده مردا بهونه گیر شدن اهمیت نده
خب بهش بگو چون من مرد هستم و نامحرم مامانت مانتو رو در نیاورده که گناه بار نشه چه چیزایی میگن این مردا بگو بار اوله میاد خونمون و کم کم یخش اب میشه
بگو خب از مامانت بپرس چرا معذب بوده...
بچه ها امشب واقعا ازش بپرسم چون حالت عادی جواب نمیده و میگه چیزی نیست؟ یعنی بهش گیر بدم یا ول کنم بذارم در خودش باشه؟
اصلا گیر نده بهش خیلی پیله بشی فکر میکنه حالا چه خبره!!!
