بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
پایان سال 1402 بیماریم تموم شده لیسانسمو گرفتم شاغل شدم طلاقمو گرفتم با تمام حق و حقوقم تهمتی که منو به دادگاه انداخت رو به تنهایی ردش میکنم ارزوهامو تو امضا نوشتم که روزی که رسیدم بهش پایینشو امضا کنم و بنویسم بهشون رسیدم
به نظرم برای وقتی ک بچه به دنیا میاد خوبه وگرنه من تو ۲۰ سالگی باز کردم تو پنجاه سالگی قراره ۴۰۰ میلیون اینا بده به چه دردم میخوره اون موقع😐
نویسنده ها عشق را بزک کرده اند، زشت و زیبا کرده اند،به ان صورت داده اند. هوگو میگوید:بسیاری ادم ها اگر عشق را در داستان ها نخوانده بودند هرگز عاشق نمی شدند./ کاش میشد جایی در پس کوچه های این شهرِشلوغ تورا یافت…مثلا یک عصر دلنشنینِ بهاری، درکافه ای مشرف به رودخانه،هنگام خوردن قهوه ای تلخ چشم در چشم شویم../ یاالله احلامنا بین یدیک.. فحققنا
به نظرم برای وقتی ک بچه به دنیا میاد خوبه وگرنه من تو ۲۰ سالگی باز کردم تو پنجاه سالگی قراره ۴ ...
ماهی چند قسط میدی؟
پایان سال 1402 بیماریم تموم شده لیسانسمو گرفتم شاغل شدم طلاقمو گرفتم با تمام حق و حقوقم تهمتی که منو به دادگاه انداخت رو به تنهایی ردش میکنم ارزوهامو تو امضا نوشتم که روزی که رسیدم بهش پایینشو امضا کنم و بنویسم بهشون رسیدم
نویسنده ها عشق را بزک کرده اند، زشت و زیبا کرده اند،به ان صورت داده اند. هوگو میگوید:بسیاری ادم ها اگر عشق را در داستان ها نخوانده بودند هرگز عاشق نمی شدند./ کاش میشد جایی در پس کوچه های این شهرِشلوغ تورا یافت…مثلا یک عصر دلنشنینِ بهاری، درکافه ای مشرف به رودخانه،هنگام خوردن قهوه ای تلخ چشم در چشم شویم../ یاالله احلامنا بین یدیک.. فحققنا
پایان سال 1402 بیماریم تموم شده لیسانسمو گرفتم شاغل شدم طلاقمو گرفتم با تمام حق و حقوقم تهمتی که منو به دادگاه انداخت رو به تنهایی ردش میکنم ارزوهامو تو امضا نوشتم که روزی که رسیدم بهش پایینشو امضا کنم و بنویسم بهشون رسیدم
نویسنده ها عشق را بزک کرده اند، زشت و زیبا کرده اند،به ان صورت داده اند. هوگو میگوید:بسیاری ادم ها اگر عشق را در داستان ها نخوانده بودند هرگز عاشق نمی شدند./ کاش میشد جایی در پس کوچه های این شهرِشلوغ تورا یافت…مثلا یک عصر دلنشنینِ بهاری، درکافه ای مشرف به رودخانه،هنگام خوردن قهوه ای تلخ چشم در چشم شویم../ یاالله احلامنا بین یدیک.. فحققنا
اره ولی نسبت به پولی ک سی سال دیگ میده ارزش نداره .
نویسنده ها عشق را بزک کرده اند، زشت و زیبا کرده اند،به ان صورت داده اند. هوگو میگوید:بسیاری ادم ها اگر عشق را در داستان ها نخوانده بودند هرگز عاشق نمی شدند./ کاش میشد جایی در پس کوچه های این شهرِشلوغ تورا یافت…مثلا یک عصر دلنشنینِ بهاری، درکافه ای مشرف به رودخانه،هنگام خوردن قهوه ای تلخ چشم در چشم شویم../ یاالله احلامنا بین یدیک.. فحققنا