عزیزم رو ازمایش خون و اینا حساب نکن
خاله منم راضی نبود به اصرار پدربزرگم مجبور بود قبول کنه شب قبل ازمایش خون به من گف دعا کن تا منفی بشه ج ازمایش اما هیچ اتفاقی نیوفتاد و حرفیم نزد ک ناراضیه و نمیخواد و.....
ازدواج کردن ولی از زندگیش راضی نیست و راه برگشتیم نداره