صفر تومن.چون جایی نرفتیم اصلا
۳،۴ روز قبل عید مادربزرگ پدریم نفری ۵۰ داده داداشم که رفته بود خونش تیوی شونو درست کنه گفته این عیدای همه تون رفتی ببر.یک روزم قبل عید خونه عمم دیدمش،همسایه ایم،عموم گفت میوه وشیرینی واینا چی بگیرم برات.گفت هیچی کسی که نمیره جایی. بعد خودش برای سال تحویل اومد خونه ما شامشم خورد اونوقت فرداش نهار خانواده عموم رو فقط دعوت کرده بود مام تاحالا نرفتیم خونش.
کلا نه از فامیل مادر شانس داریم نه پدر.مرده شور همشون.