تا چن ماه پیش هی دل دل میکردم زودتر تموم شه الان نه نمیدونم ترسه استرسه چیه ولی دوس ندارم 😭
کی میری ب سلامتی نترس
نترس بابا
منم روزای آخر بارداری اینطوری میشدم انگار می خواستن بچم رو ازم بگیرن ازم جداش کنن دلم باسه ی بچم می سوخت که دنیاش قراره عوض بشه
طبیعیه منم اینجوری شده بودم ولی روحیتو نباز، چون ممکنه افسرده بشی، بچه داری بدون سخته حتما حتما کمک داشته باش که کم نیتری، و اینکه انقد خوبه بوی بهشت میده نی نی هرماه یه کار جدید یاد میگیره دلت ضعف میره😍ولی همراه سختیاش پس از الان خودتو نباز
منم مثل تو بودم خیلی میترسیدم از زایمان و عمل
ولی میری اونجا ترست میریزه،خداکنه بدنت خوب باشه و سزارین زیاد واست درد نداشته باشه
من که روز اول بلند شدم استکان میشستم انقدر اوکی بودم
ادم وقتی به یه چيزی فکر میکنه بیشتر از اون وقتی که براش اتفاق بیافته می ترسه وقتش که برسه این قدر که الان نگرانی و استرس داری نخواهی داشت فقط چن ساعت طول میکشه دیگه تمام. راحت میشی.
والا استرس و سختی بارداری از زایمان بیشتره.
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز