دعوا با مادرشوهر

بگو زندگی دو نفر  معطل زبون شما نیست ک راحت میچرخونید میگید جدا بشید

7ساله ازدواج کردم جر میدم دهنی رو بخواد درمورد زندگی زناشویییمون نظر بده ک حالا الان زندگی کنید الان جدا بشید

مگ خودتون عاقل نیستین

اشتباهتون اینه که عقدتون طولانی شده ، زیر یه سقف بودی کمتر مادرشو میدید و مجبوره باهات کنار بیاد

من اصلا بی احترامی نکرده بودم تا اون موقع ولی تو اون دعوا هرچی گفت جوابشو دادم گفتم قصدت اختلاف انداختنه حتی گفتم پاشو برو از خونم بیرون حق نداری دیگه پاتو بزاری اینجا مال چند سال پیشه این دعوا هیچی دیگه شوهرم پشتم در اومد دید حق بامنه 

دوسه ماه کلا قهر بودیم شوهرمم سر سنگین بود باهاش

شب خاستگاریه خواهر شوهرم زنگ زد شام دعوتمون کرد..ولی خدایی جواب داد اونجوری حرف زدنم ...درست شد دیگه ...به این نتیجه رسیدم تو این ۱۳ زندگی که هرجوری برخورد کردن همون جوری جواب بدم....الان خییییلی خوبیم باهم ...جاریه جدید اومده منو شناختن تازه روسرم قسم میخورن

اسی خب بگو دخالتاش چیه؟تاراهنماییت کنیم

من ۶ سال همه داستاناشونو تحمل کردم و آخرین بار یهو ترکیدم و هر چی تو دلم بود گفتم و به روشون آوردم و الان یه ساله قطع رابطه ام و قصد آشتی ام ندارم. عیدم نمیرم. خدا کنه اونام نیان اعصابم نمی‌کشه دیگه

باید رو ندی

حریم شخصیتونو‌حفظ کنید

دیگه کلا باهاش قطع رابطه کردم، خودش هی میاد جلو که باهام حرف بزنه و از دلم در بیاره ولی من دیگه اون آدم سابق نیستمو نمیتونم ببخشمش. و ازش متنفرررررم.