من قبلا خوندم انگاری ک اصلا هیچ مشکلی نداشتن ایشونم زن داداشش رو مثل خواهر میدونسته ، اما یسری که ایشون خونه ی داداشش خواب بوده زن داداشش الکی میگ بچه ها رو میبرم مدرسه اما در واقع دستکش میپوشه صورتشم میپوشه و میاد اسید میریزه روی ایشون ، ولی از قضا ایشون متوجه میشه ک زنداداششه / خودش گفته از حسادت این کارو کرده
البته خ وقت پیش خوندم در همین حد یادم بود