شوهرم یه دفعه بعد از ظهر بعد از این که با مادرش تلفنی حرف زد بلند شد گفت می خوام برم برای خودم کفش بخرم هر چی هم من اصرار کردم که باهاش برم اجازه نداد گفت مغازه مردونه است ولی من مطمئنم که برای کاری که خواهرش بهشت سپرده بود رفته بیرون ولی برای این که من ناراحت نشم به من گفت میره کفش میخره ولی من شک ندارم به خاطر اینکه بره کار خواهرش را انجام بده دروغ گفت و از خونه رفت بیرون چون شوهرم اصلا عادت نداره بدون من جایی بره به نظرتون الان که برگشت به روش بیارم که میدونستم بهم دروغ گفته یا همین جوری بذارم فکر کنه که نفهمیدم دوست ندارم کسی احمق فرضم می کنم
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!