کاربری جدید ساختم که شناسایی نشم.
این تاپیک رو همینجوری گذاشتم رو دلم مونده بود گفتم برا یکی تعریف کنم ً
چند وقت پیش سر یه ماجرایی پدر شوهرم اینا نیاز به کمک داشتن تو جاده گیر کرده بودن. برادر شوهرم میره کمکشون ولی جاریم همش زنک میزنه.
مادر شوهرمم شنیده که جاریم گفته چرا رفتی..
بعدش ناراحت شده و به جاریم گفته چرا این حرفو میزنی و کلی حرفای دیگ
اینم بگم که خونواده ی شوهرم برای جاریم خیلیی خوب بودن..
حالا ما شاهد اون حرفها بودیم.
جاریم اومد خونه ی مادر شوهرم و بعد شام کلا با خونواده ی شوهرم تو قیافه بودن که یهویی سر بحث و باز کرد و گفت که درمورد من اشتباه کردین با ی لحن تندی که شما حق ندارین به من اون حرفها رو بزنید و من منظورم از زنک زدن اون نبوده و کلی حرف زد. یهویی برگشت گفت من اجازه نمیده م کسی به من حرف بزنه و شما منو قضاوت کردین. و کلی حرف زد پدر شوهرم هیچی نگفت یهویی جاریم گفت من به داداشم میگم و پدر شوهرم عصبانی شد گفت بگو و داداشت کیه. کلا دعوا شد.
ماهم همه بلند شدیم رفتیم. جاریم انتظار داشت خونواده ی شوهرم ازش عذر خواهی کنن دوبرابر سنشو دارن.. و یهویی خیلی تند رفت و اصلا ول نکرد همش گفت گفت.
دیگ دعوا شد. ولی خب امروز دوباره جاریم خودش اومده خونه ی مادر شوهرم اینا دیگ برای اشتی 😶 بعدش