دوستش و زنش گفتن بیاید بریم به روزه جایی، دوست خانومشم بود،
من نمیتونستم برم چون خونه مهمون داشتیم!
گفتم نمیتونم بیام ، گفت من میرم باهاشون!
منم خیلی عصبانی شدم
گفتم دوستت با زنشه
دوست زنشم هست! تو کجا میری؟ خیلی عصبانی شدم
بعدش گفت الکی گفتم، الانم قهریم
نه اون زنگ زده نه من
واقعا عصبانیم