مثلا من عاشق صدای بارونم... یا جلز و ولز روغن یا صدای ریختن اسفند رو آتیش 😍😍🤗🎼
شما از چه صدایی آرامش میگیرین یا استرستون باهاش رفع میشه؟
« اگر بیفسرد این دست، کدام شاخه به اعماق آفتاب، رها میشود؟ اگر بپژمرد این چشم، کدام آینه بر قامت جهان، میتابد؟ » محمد مختاری🌱/ من برگشتم باز، برای چهارمین بار، چون تا جون دارم نه شمع روشن کردن فراموشم میشه، نه بیزار بودن از بانی تاریکی...💔
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
« اگر بیفسرد این دست، کدام شاخه به اعماق آفتاب، رها میشود؟ اگر بپژمرد این چشم، کدام آینه بر قامت جهان، میتابد؟ » محمد مختاری🌱/ من برگشتم باز، برای چهارمین بار، چون تا جون دارم نه شمع روشن کردن فراموشم میشه، نه بیزار بودن از بانی تاریکی...💔
یروز با رفیقا رفتیم یه جشنی مجری جشن یه اقای محترمی برام بود خیلی فرده خوشگلی برام بو یکی از دوستام گفت مجری جشن خیلی خوشگله، بد شیطونی کردیم براش از دور دست بردیم بالا و قلب دادیمو این چیزا وقتی دید، یه لبخند عمیقی زد که رفت تو دلم!به رفیقام گفتم اونا مسخرم کردن گفتن اصلا خوب نیس خیلی ازت بزرگتره توجه نکردم امدم خونه (چون مجری بود یکی دوتا ازعکساش تو گوگل بود) زدم گوگل با هزارو یک زحمت پیداش کردم عکسشو دیدم گریه کردم تو درسام افت کردم از ذهنمم نمیرفت بیرونن همه بچه ها مسخرم میکردن ، تا یک روز زنگ ورزش بود بهش فکر کردم با خودم گفتم خدا جون فقط یکبار دیگ ببینمش ، یلحظه در حیاط مدرسه باز شد و اون امد تو من دیدمش 🥺 یهو غش کردم فشارم افتاد همه بچه ها امدن دورمو گرفتن بهم اب دادن منو نشوندن رو صندلی ، همونی که گفته بود خیلی خوشگله بهم گفت دیدیش با اشک گفتم اره ،گفت چرا گریه میکنی گفتم چون دوسش دارم ولی نمیتونم ببینمش ،گفت میدونی چند سالشه ،گفتم اره گفت جای داداش بزرگته ،گفتم دست خودم نیس و اون رفت بعدش یه دوستم کلی دلداریم دادو باهام صحبت کرد امدم خونه پیجش دنبال کردم قفل بود تو اون چند روز که پیجش بسته بود رفتم تو پیج رفیقاش چمیدونم مجری گریش از هر راهی شده عکساشو دیدم لایکش کردم قربون صدقش رفتم چند رو گذشت درخواستم قبول کرد بهترین لحظه زندیگممممممم بود حدود ۱ ماه گذشت به دلایلی اینیستاگرام رو حذف کردم و با گریه ازش گذشتمم، تو این لحظات از زندگیم به ۲ چیز رسیدم و درکش کردم عشق و اینکه خدا همیشه هوامو داره ❤
اخ من میییمیرم واسه پاااییز که با بوت رو برگا راه برم ...رسما بهشت منه این صدا و تصویر😍
« اگر بیفسرد این دست، کدام شاخه به اعماق آفتاب، رها میشود؟ اگر بپژمرد این چشم، کدام آینه بر قامت جهان، میتابد؟ » محمد مختاری🌱/ من برگشتم باز، برای چهارمین بار، چون تا جون دارم نه شمع روشن کردن فراموشم میشه، نه بیزار بودن از بانی تاریکی...💔
« اگر بیفسرد این دست، کدام شاخه به اعماق آفتاب، رها میشود؟ اگر بپژمرد این چشم، کدام آینه بر قامت جهان، میتابد؟ » محمد مختاری🌱/ من برگشتم باز، برای چهارمین بار، چون تا جون دارم نه شمع روشن کردن فراموشم میشه، نه بیزار بودن از بانی تاریکی...💔
« اگر بیفسرد این دست، کدام شاخه به اعماق آفتاب، رها میشود؟ اگر بپژمرد این چشم، کدام آینه بر قامت جهان، میتابد؟ » محمد مختاری🌱/ من برگشتم باز، برای چهارمین بار، چون تا جون دارم نه شمع روشن کردن فراموشم میشه، نه بیزار بودن از بانی تاریکی...💔
اخ من میییمیرم واسه پاااییز که با بوت رو برگا راه برم ...رسما بهشت منه این صدا و تصویر😍
منم عاشق پاییزم
یروز با رفیقا رفتیم یه جشنی مجری جشن یه اقای محترمی برام بود خیلی فرده خوشگلی برام بو یکی از دوستام گفت مجری جشن خیلی خوشگله، بد شیطونی کردیم براش از دور دست بردیم بالا و قلب دادیمو این چیزا وقتی دید، یه لبخند عمیقی زد که رفت تو دلم!به رفیقام گفتم اونا مسخرم کردن گفتن اصلا خوب نیس خیلی ازت بزرگتره توجه نکردم امدم خونه (چون مجری بود یکی دوتا ازعکساش تو گوگل بود) زدم گوگل با هزارو یک زحمت پیداش کردم عکسشو دیدم گریه کردم تو درسام افت کردم از ذهنمم نمیرفت بیرونن همه بچه ها مسخرم میکردن ، تا یک روز زنگ ورزش بود بهش فکر کردم با خودم گفتم خدا جون فقط یکبار دیگ ببینمش ، یلحظه در حیاط مدرسه باز شد و اون امد تو من دیدمش 🥺 یهو غش کردم فشارم افتاد همه بچه ها امدن دورمو گرفتن بهم اب دادن منو نشوندن رو صندلی ، همونی که گفته بود خیلی خوشگله بهم گفت دیدیش با اشک گفتم اره ،گفت چرا گریه میکنی گفتم چون دوسش دارم ولی نمیتونم ببینمش ،گفت میدونی چند سالشه ،گفتم اره گفت جای داداش بزرگته ،گفتم دست خودم نیس و اون رفت بعدش یه دوستم کلی دلداریم دادو باهام صحبت کرد امدم خونه پیجش دنبال کردم قفل بود تو اون چند روز که پیجش بسته بود رفتم تو پیج رفیقاش چمیدونم مجری گریش از هر راهی شده عکساشو دیدم لایکش کردم قربون صدقش رفتم چند رو گذشت درخواستم قبول کرد بهترین لحظه زندیگممممممم بود حدود ۱ ماه گذشت به دلایلی اینیستاگرام رو حذف کردم و با گریه ازش گذشتمم، تو این لحظات از زندگیم به ۲ چیز رسیدم و درکش کردم عشق و اینکه خدا همیشه هوامو داره ❤
صدای خرت خرت جارو برقی وقتی آشغالا رو جمع میکنه لذت خااالصه😍😍🤗
« اگر بیفسرد این دست، کدام شاخه به اعماق آفتاب، رها میشود؟ اگر بپژمرد این چشم، کدام آینه بر قامت جهان، میتابد؟ » محمد مختاری🌱/ من برگشتم باز، برای چهارمین بار، چون تا جون دارم نه شمع روشن کردن فراموشم میشه، نه بیزار بودن از بانی تاریکی...💔
من الان که دارم مینویسم از غم رفتنش از پیشم دارم گریه میکنم خدا دوسم داشت نگهش داشت که حبران زحمتاشو ...
الهی بمیرم 🥺 خدا بیامرزتش 😭
یروز با رفیقا رفتیم یه جشنی مجری جشن یه اقای محترمی برام بود خیلی فرده خوشگلی برام بو یکی از دوستام گفت مجری جشن خیلی خوشگله، بد شیطونی کردیم براش از دور دست بردیم بالا و قلب دادیمو این چیزا وقتی دید، یه لبخند عمیقی زد که رفت تو دلم!به رفیقام گفتم اونا مسخرم کردن گفتن اصلا خوب نیس خیلی ازت بزرگتره توجه نکردم امدم خونه (چون مجری بود یکی دوتا ازعکساش تو گوگل بود) زدم گوگل با هزارو یک زحمت پیداش کردم عکسشو دیدم گریه کردم تو درسام افت کردم از ذهنمم نمیرفت بیرونن همه بچه ها مسخرم میکردن ، تا یک روز زنگ ورزش بود بهش فکر کردم با خودم گفتم خدا جون فقط یکبار دیگ ببینمش ، یلحظه در حیاط مدرسه باز شد و اون امد تو من دیدمش 🥺 یهو غش کردم فشارم افتاد همه بچه ها امدن دورمو گرفتن بهم اب دادن منو نشوندن رو صندلی ، همونی که گفته بود خیلی خوشگله بهم گفت دیدیش با اشک گفتم اره ،گفت چرا گریه میکنی گفتم چون دوسش دارم ولی نمیتونم ببینمش ،گفت میدونی چند سالشه ،گفتم اره گفت جای داداش بزرگته ،گفتم دست خودم نیس و اون رفت بعدش یه دوستم کلی دلداریم دادو باهام صحبت کرد امدم خونه پیجش دنبال کردم قفل بود تو اون چند روز که پیجش بسته بود رفتم تو پیج رفیقاش چمیدونم مجری گریش از هر راهی شده عکساشو دیدم لایکش کردم قربون صدقش رفتم چند رو گذشت درخواستم قبول کرد بهترین لحظه زندیگممممممم بود حدود ۱ ماه گذشت به دلایلی اینیستاگرام رو حذف کردم و با گریه ازش گذشتمم، تو این لحظات از زندگیم به ۲ چیز رسیدم و درکش کردم عشق و اینکه خدا همیشه هوامو داره ❤