شگلم با همسرم همش میگه من از خواهر برادرای تو بدم میاد کاریشم نکردنا ولی همش میگه خوشم نمیاد ازشون من نمیام خونه اونا اگرم میری تنها برو یا اگر میاد میگه خوشم نمیاد بخاطر تو میام با خانواده خودشم دوست نداره رفت امد کنه میگه دوست نداشتی اونجا هم نرو خودت میدونی ولی من با هیچ کدوم مشگلی ندارم دوست ندارم با همه قطع رابطه کنم از الان میگه عید خونه هیچ کدوم نریم فقط خونه پدر مادرامون بریم من نمیخوام بیام هیچ جا خوشم نمیاد
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
من خودمم زیاد دوست ندارم برم جاییا ولی بعضی وقتا ادم باید رفت امد کنه دیگه نمیشه که فقط خونه موند اون خودش واسه کار میره بیرو من اگه مهمونی نرم جای دیگه نمیتونم برم بچه کوچیک دارم افسرده میشم تو خونه
عزیزم مشگلم دوست داشتن نیست اون عاشقمه بخاطرم هر کار میکنه ولی فقط میگه خونه کسی نریم میگه تنها برو منم اکثرا تنها میرم ولی واسه شام یا عید نمیشه که تنها برم اونجا از من میپرسن پس شوهرت کجاست چرا نمیاد ایا افاده میده ایا مارو نمیپسنده منم دوست ندارم پشت سرش حرفی بزنن تازه ازدواج نکردم سیزده ساله دوست ندارم پیش بچهام از باباشون چیزی بگن
همیشه بزور میبرمش ولی غر میزنه خونه فامیلای خودشم خوشش نمیاد میگم بریم خونه برادرت منو میبره خودش میاد خونه تنها میشینه زنگ میزنم میاد دم در میگه بیا بریم نمیاد داخل فقط بعضی وقتا خودش کاری داشته باشه میره یکم میشینه یا اگر دعوتمون کنن میاد بعضی وقتا بعد شامم جیم میزنه