یک روز یک سریال دیدم طرف میره سر قبر عشقش آبمیوه میخوره و با عشقش حرف میزنه
اول دیدم خندیدم که چه مسخره!مگه چیزی از گلوش پایین میره!
حالا خودم رفتم سر قبر نامزدم،همه وجود من و برای اینکه وجودم داشت آتیش می گرفت هی آب میخوردم که یکمی حالم بهتر شود
خیلی سخته!
مگه نگه داشتن یک آدم تو دنیا اینقدر سخته؟که باید بره؟
دلم براش تنگ میشه
اولین بار چرا باید اونجا بهت بگم چقدر دوست دارم...!
بلند شو و ببین این منم
کسی که مثل دیوانه ها هنوز بی قرار تو که کی برمیگردی!
تو رو خدا بلند شو!
دلم برات تنگ شده جانان من
کجایی؟