من توی یه خانواده با وضعیت مالی متوسط رو به پایین زندگی میکنم ، ولی چون تک فرزند هستم هر ماه اگر چیزی مثلا لباسی مانتویی بخوام برام میخرن، نامزد دارم و نامزدمم پسر عموم هست . اوایل نامزدی برای ایجاد حس مسئولیت پذیری و اینکه ببینم خسیس هست یا نه ازش درخواست مقدار کمی پول میکردم هر ماه مثلا ۵۰۰ تومن و معمولا میداد ( عقد نیستیم هنوز) اما بعد از چند ماه وقتایی که مثلا لباس نو می پوشیدم و میدید ، وقتی ازش پول می خواستم هی طفره میرفت یا مثلا بهش میگفتم بهم پول بده شارژ بگیرم میگفت ندارم. مامانم میگه تون وقتی میبینه اکثر نیاز های تو از طرف ما تامین میشه و میدونه برامون عزیزی می خواد کاری کنه که تو ازش درخواست پول نکنی . به نظرتون چکار کنم تا ادبش کنم تا این خیالات از سرش بپره؟
گاهی دوسِت دارم هایی که نثار دیگری می کنی،او را می ترساند، از خودش، از هویتی که سال هاست برای خود ساخته، ناگهان عشقی را نثار او می کنی که از زمان نُطفه تا امروز حتی از مادر خود ندیده،مانند نابینایی که بعد از عمری چشمانش به روی نور شدیدی باز شود، چیزی را به او عرضه می کنی که برایش غریب است، شاید خودت ندانی اما، با هربار «دوستت دارم» هایت،خنجری به هویت سرد و بزدل اش می کِشی، او با خیانت ، با رفتن،تو را می کُشَد، تا کُشته نشود،احتمالاًبا کمی گذر عمر متوجه خواهی شد، روزی که واژگان درست را نثار مخاطب اشتباه نکنی، یاد می گیری که بعضی واژه ها آدمها را می ترساند،هرچند زیبا.✍️
الان مثلا بهش گفتم برای عید یکم بهم پول بده لباس بگیرم میگه نه تو لباس داری ، میگم یعنی تو قصد نداری یکم پول بدی حداقل آرایشگاهی چیزی برم میگه ندارم ، در صورتی که میدونم داره