من قبل ها یه رمانی میخوندم که دختری بود مهندس توی شرکت نفت اگر اشتباه نکنم اسمش پوپک بود که پدرش عرب بود بعد پدربزرگش از مادرش میدزدتش که به شیوه خودش تربیتش کنه و از فرهنگ اعراب میگفت...یچیز دیگه هم یادمه که گفته بود توی رمان: سینی رو کوبیدن تو شکم خانم باردار وقتی بچش دنیا اومد یه ضایعه ای روی پوستش بود که مرد های قبیله میگفتن تقصیر توعه و فلان..اسمشو میدونید؟
ببین هیچ شخص خوب مطلق یا بد مطلق نیست، من خوزستان که رفتم دیدم چقدر باحالن آدم از خوبی و مهربونی شون گریش میگیره ولی خب هر قومیتی کنار خوبی هاش بدی های خودشم داره💙