سلام دوستان من مدت یکساله با یه اقایی دوستم اوایل رابطه من هیچ حسی بهش نداشتم تا شیش ماه ک حسابی اون عاشقم شده بود بعد از شیش ماه کم کم بهش عادت کردم و عاشقش شدم اینم بگم که ایشون به قصد ازدواج اومد جلو و همش میگفت بیا ازدواج کنیم من چون بهونه درس اوردن میاوردم میگفت خب باشه تا بعدا اینم بگممن خواستگار خیلی زیاد دارم تقریبا ماهی سه چهار نفر میان از طرف عشق اونم مطمئنم ولی خودم بیش از حد عاشقش شدم ینی دارم به جنون میرسم اینو خودشم فهمیده فقط یه مدت هست چون کار درست حسابی نداره وضعیت زندگیش مشخص نیست بهم میگه به خواستگارات فک کن میگه اگه واقعا خوب باشن حق داری باهاشون ازدواج کنی اینجوری نمیزارم میدونمم خودش دوسم داره ولی دلیل این ترسشو نمیدونم چرا یهو ترسیده احساس میکنم این ترس رو داره نمیتونه برام زندگی خوب مهیا کنه بنظرتون جیکار کنم من اینقدر دوسش دارم ک اگه یه نفر بیاد سر تا پامو طلا بگیره حاضر نیستم ولش کنم یه راهی بزارید جلو پام این مدت داره یکم دوری میکنه ک بیخیال خودش وابستگی من بهش کم شه تا خودم زیاد اذیت نشم ولی من وابستش نیستم بدجور عاشقشم
عجب صبری دارد این گربهء نفرین شدهء کره زمین💔به امید جهانی بدون جنگ پر از صلح و آرامش 🏳️ (♥️🧿🦋خدایا ممنونتم که همچین معجزه ای👼🏻 🤰🏼برای من رقم زدی،این حس خوب سهم من هم شد 👩🏼🍼🦋🧿 ♥️)
اولویت برات عشق نباشه منطقو وضعیت مالی باشه ببین عقلت چی میگه نه قلبت 🤗 به نظرت داره میترسه چون وضعیت مالیش اوکی نیست و کسی که میگه به خاستگارات فکر کن عاشقت نیست
من حرف آخر رو اول بهتونمیگم امیدوارم عصبانی و ناراحت نشید اینکه پول و کار ندارم و به خواس ...
اینم بگم وقتی مثلا میره سر کاری یا پول میاد دستش همش حرف از ازدواج میزنه میگه همین فردا همبگی میام خواستگاریت و همش میترسه من ازدواج کنم ولی الان یه دو سه ماهیه اینجوره داره دنبال کار هم میره خودشم عصبیه ولی کاری دلش بخاد پیدا نمیکنه
یعنی اوایل آشناییتون که قصد ازدواج داشت نمیدونست اوضاعش چجوریه الان فهمیده. کلا مردا وقتی ببینن یکی خیلی دوسشون داره و وابستش شدن میکشن کنار. احتمالا توام هی عشق و عاشقی از خودت نشون دادی ک سرد شده باهات
اینم بگم وقتی مثلا میره سر کاری یا پول میاد دستش همش حرف از ازدواج میزنه میگه همین فردا همبگی میام ...
من جای شما بودم میگفتم اگر قصدش ازدواجه بیاد مشاوره
بعد چند جلسه اگر مشاور تشخیص داد بلوغ لازم رو داره بهش مهلت بدید تا یکتایمی خودش رو جمع و جور کنه . اگر نکرد فراموشش کنید که سخته ولی بهتر از روابط مبهمه