2777
2789

مامانتون مجدد ازدواج کرده؟

حالم خیلی داغونه 

مامانم یه ادم ساده بود 

۱۰ سال شد که پدرم فوت شده و الان خوب مامانم از اب و گل درومده 

دائم گوشی دستشه

به حرفام گوش نمیده 

بعضی وقتا میخوام ازم بپرسه ترم چندی

میخوای برای ایندت چکار کنی

قبلا دوست داشتم ازدواج کنه

الانم به نفعشه که ازدواج کنه

نه این که به طرز دیگه ای در ارتباط باشه با کسی

من مستقلم دانشجو ام درامد دارم و میخوام از ایران برم

مشکلم اینه من یه خواهر کوچیک دارم

اینا رو بذارم و برم 

خواهرمم ببرم

دارم دیوونه میشم از این حجم بی کسی 

کمکم کنید 🥺

شاید مادرت کسی تو زندگیش نباشه

مهربان تر از اونی هستم که فکرشو میکنید.  عاشق مهربانی و محبت کردن هستم. ❤️دختر قشنگم وقتی که به دنیا اومدی اولین چیزی که از مادرت یاد میگیری دوست داشتن  و مهربانی است❤️

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

دلم برای خودم میسوزه کاش هردوشونو با هم نداشتم

جمله ی آخرت خیلی سمّیه

دنیا جای خوبی میشه   وقتی آدم های فهمیده کار بد دیگران رو تذکر بدن.اگر عمقی نگاه کنیم میبینیم مقصر این همه ظلم و بدبختی و فقر و جنگ فقط آدم بد ها نیستن بلکه اتفاقا آدم خوب هایی که بدی رو دیدن و سکوت کردن باعث و بانی اصلی مشکلات دنیا هستن. بیاید از این به بعد خودمونو مسئول تر بدونیم و با ایمان پیدا کردن به نقش خودمون توی زیبا شدن دنیا و با تلاش خودمون اوضاع رو بهتر کنیم.                   سکوت در برابر ظالمان، مشارکت با آنان است.(آیه ۱۶۵ سوره اعراف)                                                             امام جواد(ع):هر کار زشتی را تحسین و تأیید کند،در آن کار شریک است.
امکان نداره

ازش بپرس

مهربان تر از اونی هستم که فکرشو میکنید.  عاشق مهربانی و محبت کردن هستم. ❤️دختر قشنگم وقتی که به دنیا اومدی اولین چیزی که از مادرت یاد میگیری دوست داشتن  و مهربانی است❤️
ازدواج کرد بدبخت شدم باازدواجش اگه بدونی چه روزایی کشیدم خداروشکر گذشت خداروشکر شوهرم عشقم بهش رسیدم ...

از همه مردا بدم اومده

انگار یه جوری که پدرم فقط مرد بود

از هر کی هم اومده خاستگاریش بدم میاد 

منم دلم میخواد از این جهنم فرار کنم 

خوشبختیتون پایدار گلم

خدا رحمت کنه پدرت رو، مادرت حق داره ازدواج کنه، خب چرا میخوای بری، خب یه چند سال بمون هم خواهرت بزرگتر شه هم اگه خدای نکرده براش مشکلی پیش اومد و اون آقا باهاش نساخت بتونی پناه خواهرت باشی

خدا رحمت کنه پدرت رو، مادرت حق داره ازدواج کنه، خب چرا میخوای بری، خب یه چند سال بمون هم خواهرت بزرگ ...

خب ازدواج کنه

اینکارا چیه

هزار بارم بهش گفتم

منم چاره ای ندارم

برای این بچه باید یه فکری بکنم...

چی بگم واقعا

هیچی نگی بهتره خدایی نکرده گفتن این حرفا ممکنه باعث پیش اومدنش بشه

دنیا جای خوبی میشه   وقتی آدم های فهمیده کار بد دیگران رو تذکر بدن.اگر عمقی نگاه کنیم میبینیم مقصر این همه ظلم و بدبختی و فقر و جنگ فقط آدم بد ها نیستن بلکه اتفاقا آدم خوب هایی که بدی رو دیدن و سکوت کردن باعث و بانی اصلی مشکلات دنیا هستن. بیاید از این به بعد خودمونو مسئول تر بدونیم و با ایمان پیدا کردن به نقش خودمون توی زیبا شدن دنیا و با تلاش خودمون اوضاع رو بهتر کنیم.                   سکوت در برابر ظالمان، مشارکت با آنان است.(آیه ۱۶۵ سوره اعراف)                                                             امام جواد(ع):هر کار زشتی را تحسین و تأیید کند،در آن کار شریک است.

پدرو مادر من تا وقتی زنده بودن فقط به خودشون اهمیت میدادن بابام  تا اخر عمرش فقط دنبال دلخوشی های خودش میرفت مادرمم هم با همکاراش و دوستا و فامیلاش خوش بود منو نمیدیدن انگار من بچه سر راهی بودم من که محبتی ازشون ندیدم خیلی وقتها میگم شاید من بچه شون نبودم دوست دارم بهم بگن مادرو پدرم یکی دیگه بودن چون واقعا هیچ حسی بهشون نداشتم الانم با اینکه فوت شدن هیچ حسی ندارم همیشه حس تنهایی میکردم همیشه پشتم خالی بود به همه حسودیم میشد منو حتی بغل نکردن بعد ازدواج اومدم راه دور ازدواجم هم به خواست اونا بود وقتی ازدواج کردم انگار باری بودم رو دوششون. بیخیال زندگی میکردن  سال تا سال پیشم نمیومدن واسه خودشون سرگرمی داشتن اصلا منو بیخیال شده بودن مجرد هم که بودم چون هردو شاغل بودن همیشه تنها بودم به دخترای همسایه و فامیل همیشه حسودیم میشد چون مادراشون خونه دار بودن من همیشه تنها بودم و یه ادم ترسو و بی عرصه و بی اعتماد به نفس بار اومدم چون پشت و پناهی حس نمیکردم همیشه خجالتی و کم رو بودم الانم بازم تنهام هیچ وقت حضور  پدرو مادرم مخصوصا حضور  مادرم رو کنارم درک نکردم. هیچوقت نفهمیدم مادرو پدر یعنی چه؟ بخاطر همین ارتباطمون همیشه سرد بود و بود و نبودشون واسم فرقی نمیکرد 

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792