انقدر تنم میلرزه نمیتونم خوب تایپ کنم ... ماجرا از این قراره :
امروز با دوستم قرار گذاشتیم که بریم بیرون ، البته نه اون بیرون . همیشه میریم پارک دم در خونشون . بعد من برای کادو ولنتاین خریدم (یه خرس که گذاشتمش تو یه ساک طرح قلب کلا ۴۰ تومن شد) . بعد که دوستمو دیدیم ، مامانم ۵ دقیقه همینجوری وایساده بود وبه اینور و اونور نگاه میکرد . دوستم بهم گفت مامانت چرا اونجا اونجوری وایساده (راستش منم اصلا خوشم نمیومد ، نمیدونم فازش چی بود ، شاید میخواست ببینه اون به من چیزی میده یا نه ) . بعد که دوستم اینو گفت خیلی ناراحت و عصبانی شدم که چرا مثل نگهبان زندان رفتار میکنه ، همش منو میپاعه . بعد رفتیم جلو و دوستم سلام کرد بعد بهش کفتم مامان میخوای تو پارک باشی یا تو ماشین میشینی ؟ گفتم برو . چندبار تکرار کردم . بعد چون قبلش عصبانی بودم ، لحنم افتضاااح بود .
بقیش رو الان میگم