انگار ما چند روز قبل این حرفش تو دعوا بودیم مامانش هم مریض بود ما که بد جور دعوایی بودیم و من فحش بد میدادم گفتم بیا منو ببر خونتون مامانتو ببینم گفت نمیام که نمیام و حق نداری بیایی حتی با کس دیگه ای حتی ده بار گفت نیا منم به حرفش گوش نکردم تنهایی رفتم و اون خونشون بود و تو اتاق خواب رفتم بیدارش کردم بلند که شد جلوی خواهر و مانانش گف چرا اومدی ؟مگه من نگفتم نیا
من گفتم با مامانم اومدم دیگه گفت غلط کردی اومدی بعدش هم گفت برو ببینم حق داشت واقعا ؟؟؟؟