2777
2789

مادرم سنش بالاست و گاهی کارای بانکی اداری یا دکتر و عمل ایناشو من میرم ....شوهرم همش غر میزنه چرا داداشت نمیره خواهرت نمیره....خواهرم طفلک شاغله و در حد توانش اونم همکاری میکنه ولی برادرم خیلی خود خواهه فقط فکر پول دراوردنه حتی کار مال خودشه ماشین داره....ولی نمیکنه...منم نمیتونم بشینم مادرم درد بکشه ....شما دلتون میاد مادتون چشمش عمل بخاد و نرید دنبال کاراش....اصلا پولی خرج نمیکنم فقط کاراشو چون خودش سواد نداره و پیره

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

اره اونقدر سرم غر می زد یه وقتایی اجازه نمی داد بر م یا بزور می رفتم کاش اصلا حرف شوهرم برام مهم نبود بیشتر می رفتم خدا مادرت و حفظ کنه مواظب باش .

 براشادی روح امواتم صلوات    
عزیزم اجرت با خدا،بزار شوهرت غر بزنه،گناه داره مادرت

همش از قیامتم میترسم میگم نکنه راضی نباشه بدتر جهنمی بشم...از اینورم دلم نمیاد مادرمو رها کنم..خب برامون زحمت کشیده.مادرمه...


.

بهتربن کارومیکنی.بگو برات دعاکنه مادرت.دعاش راهگشاست

یه حاجت کوچیک از خدای بزرگ دارم..میشه برا رسمی شدنم صلوات بفرستی☺🌹صلوات فرستادید لایک کنید منم براتون بفرستم.عاقبتتون بخیر💖

منم همینطوریم.همه کارای مامانم اینا با منه دکتر ببرم بیارم. حواسم ب دارو ها باشه .کار اداری کنم

ولی شوهرم حمایتم میکنه.میگه چون ب پدر مادرت دلسوزی و دعاشون پشت سرته، خدا بخونمون برکت داده

خدایا عاشقتم

طفلک مامان من ،خیلی با شرایط سخت به مادربزرگم کمک میکرد،بس که پدرم همش غر میزد،خدا مادرتو حفظ کنه واست،مادربزرگم پارسال همین موقع ها فوت کرد،۲۰ بهمن،مادرم تلفنی میخواست خبر فوتشو بده به پدرم گفت دیگه تموم شد،راحت،دیگه مامانم رفت.پدرم اون لحظه ناراحت شد ولی دیگه چه فایده

خدا تو دستمو بگیری،شاید به مو برسه ولی پاره نمیشه/قسمتی از دلنوشته میرزا تقی خان امیرکبیر در شب قدر:خدا،امیر تویی،کبیر تویی،تقی همون شاگرد آشپزه،تو راه رو بهم نشون بده .../ کار خوبه خدا درست کنه،سلطان محمود کیه( اینو سرچ کنید)/خدا هر کی که این امضا رو میخونه حس خوشبختی رو بهش اعطا کن

عزیزم تمام کارهایی که واسه مادرت انجام میدی وظیفه هر اولادیه ...حالا بعضیا شونه خالی میکنن

یبار سفت و محکم جلوی شوهرت بایست و دهنشو ببند

چیزی نمیگم چون دلم خیلی از این دنیا پره...میخوام ازت هر چی بگم بغضم گلومو میبره...آدم یوقتا از خودش بی حرف باید بگذره...این روزهای آخرو ساکت بمونم بهتره...

آره شوهره ابجیم  همش دلخوره ک ماه یبار میاد ب مادرم سر میزنه چون راهش دوره میگه. کلا نرو بزار  بقیه برسن ولی من ده ساله ب کاراو مشکلات مادرم میرسم تاحالاشوهرم  لب باز نکرده چیزی بگه عجیبه ک باهمه ی مشکلات جدی ک باهم داریم هردفعه من غربزنم ب مادرم میگه گناهه یانکن یا تحمل کن غرنزن 

لایک نکنید                      
همش از قیامتم میترسم میگم نکنه راضی نباشه بدتر جهنمی بشم...از اینورم دلم نمیاد مادرمو رها کنم..خب بر ...

منم همین فکرو می کردم بعد فهمیدم آقا بیرون خوش می گذرونه .مگه اونا بخاطر ما از خانواده اش می گذرن . گناه اون مادر . بهشت و جهنم اون مادر ه . 

 براشادی روح امواتم صلوات    
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792