یکی دو ساله کمی بهتر شده قبلا حتی سوپری هم نمیرفتم
منم شوهرم اینجوریه ولی تنها عیبش همینه ولی هیچ وقت نمیگه بهت اعتماد ندارم..به بهونه ی اینکه میخام باهات باشم میخوام مواظبت باشم عاشقتم نگرانتم همه جا خودش میبره منو
آدم فقط میتونه روی خودش حساب کنه بقیه ی جهان در گرو اما و اگره...
یه بار قهر کردم برمگردوند و اجازه داد هرجا میخام برم ولی خود اسکولم باز منتظر میموندم خودش بیاد باهام..من تا مدرسه رفتن بچه ام صبر میکنم اگه درس نشد جدا میشم
آدم فقط میتونه روی خودش حساب کنه بقیه ی جهان در گرو اما و اگره...