سلام دوستان ی سوال دارم من چند وقتیه عقد کردم بعد مادرشوهرم کلن دورو هستش و بعد این که متوجه میشم به شوهرم یاد میده که واسم خرجی نکنه لباس اینا م اما شوهرم واسم خرج میکنه اما چطور به شوهرم بگم که مادرت دوس نداره برام خرج کنی حسودی میکنه اینا .نمیدونم چطور بگم عین مادرشوهرم نرمک نرمک واضع نمیگه به شوهرم یاد میده منم نمیدونم چطور نرمک موزیانه بگم ،خیلی خیلی مادرشوهر دوریی دارم خودشو همش فرشته نشون میده .همش میخواد حرف حرف خودش بشه انگار هیچکس حالیش نی فقط او میدونه بعد منم متوجه میشم از من بدش میاد اما پیش شوهرم ی طوری رفتار میکنه که منو خیلی دوس داره
اون خیلی سیاست داره مراقب باش یه وقت پیش شوهرت بدش رو نگی که اونوقت تو میشی آدم بده تو هم با سیاست رفتار کن
دقیقا مثل مادرشوهر من
اصلا درمورد مادرش چیزی جلوش نگو فقط تامیتونی خودتو نزدیک کن به شوهرت تاکیدمیکنم اصلا ازمامانش نگی نتیجه عکس میگیری بعدازدواج باسیاست بگیرش توچنگت
شوهرت رو وسط نزار
هر وقت مادرشوهر حرفی زد کاری کرد خودت بهش بگو
مثل خودش که ریز ریز میگه خودت هم همونجور جواب بده
عزیز دلم بهش بگو دوست دارم تو زندگی مشترکمون نظر خودم و خودت الویت باشه بهش بگو دوست دارم تو زندگیمون طرز فکر دوتامون حاکم باشه بهش بی حد و مرز بهش محبت کن بهش بگو مثل اینکه مامان جون یکم دوست داره نظارت کنه البته یواش یواش ن اینکه یهو بگی دوست دارم خودمون باشیم
همیشه مثال بزن بگو ایشون از مادر خودم برام عزیز ترن
به همسرت ام بگو من خرج اضافه نمیکنم چیزایی که لازم دارم
یا مثلن چند سری گفت اره فلانی کار خوبی همینطوری رفت سر خونه زندگیش .بعدمنم سه سری هیچی نگفتم هربار که گفت دوسریش خواهرشوهرم بود دفاع کرد ازم گفت اره باید عروسی گرفته بشه ی شبه اینا باز این سری مادرشوهرم گفت خواهرشوهرم گفت منم تایید کردم حرف خواهرشوهرمو جوابشو این سری دادم بازم بگه دیگه جوابشو میدم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
2 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
