تو نا امیدی شده خدا بیاد و کمکتون کنه

وای اره قربونش برم کلا هر لحظه خیلی تنها و ناراحت و درمونده میشم حس میکنم یه در رو به اسمون برام بازه یه حس عجیب انگار یه دستی برام دراز کرده 

به مو میرسه ولی پاره نمیشه

خیلی سال پیش بعد عقد بابام مریض میشه در حدی ک اینا عاشق هم بودن ولی یهو بابام میگه طلاق چن مدت وضعشون اینجوری بوده اون زمانها خیلی زشت بوده ادم بخاد طلاق بگیره

مامانم میگه با دل شکسته رفتم یه جا مقدس و دعا کردم بعد که برگشتیم خونه دوباره میخاسته برن بیرون یه اسب سراسیمه میاد و سه بار سرشو تکون میده و به ارومی میره مامانم میگه دیگه همون شب همه چی درست شد واقعاهم معجزه بود

آره خودم . بخاطر وضع مالی نابسامان بابام ، اواخر مجردی ، هر چی پسر درب و داغون بود، اطرافیان بهم پیشنهاد میدادن . خواستکار های افتضاح میاوردن ک اونا هم تا خونه مون رو میدیدن، فرار بر قرار ترجیح میدادن . اما شوهری خدا رسوند ، ک هیچکس فکرش رو نمی‌کرد . خانواده خوب و جا افتاده ، کم جمعیت ، پدر مادرو  همسرم کارمند ، حمایت کننده، باشعور فهمیده  و..... خودشم عالی 

عزیزم هیچوقت ظاهر زندگیا رو با باطن زندگی خودت مقایسه نکن

ببین این جمله خیلی تو ذهنم پررنگه همیشه

میگه شما یه فیلم سینمایی رو بیار یه تکه از وسطش نگاه کن و بعد که اون تکه رو دیدی بزن از اول ببینش اونوقت میفهمی چقدر اشتباه قضاوت کردی درمورد اون یه تیکه

زندگی ادماهم همینو میگه شما با یه تعریف یا یه روز دیدنشون نمیتونی کل زندگیو قضاوت کنی

کمک میکنه مطمئن باش امضای منم بخون زندگی منم خیلی سخته ولی با ناامیدی هیچی حل نمیشه بسپرش به خودش و خودت رو رها کن

خدارو شکر 

قدر زندگیتو بدون و همیشه شگر گذار باش خدا بیشتر هم کمکت میکنه

خدا همچنین همسری رو نصیب تمام دختران سرزمینم بکنه آن شاءالله

همون تنهایی که احساس میکنی همون لحظه من باهاش حرف میزنم 

و واقعا اروم تر میشم خیلی خوبه