ما همه شکار مرگ بودیم و خود نمیدانستیم. داوری پایان نیافته است. بنگرید که داوران اصلی از راه میرسند. آنها یک دریا سپاهند. نه درود میگویند و نه بدرود. نه میپرسند و نه گوششان به پاسخ است. آنها به زبان شمشیر سخن میگویند. آری، اینک داوران اصلی از راه میرسند. شما را که درفش سپید بود، این بود داوری، تا رای درفش سیاه آنان چه باشد!
نمایشنامهی مرگ یزدگرد
بهرام بیضایی
به کتابخونها پیشنهاد میکنم حتما این نمایشنامه رو بخونن 🙃