شوهرم یهو لباس پوشید بره بیرون گفتم کجا میری گفت خواهرم اینا خونه مامانمن مامان کله پاچه پخته میریم اونجا بعد من هیچ واکنشی نشون ندادم که چرا منو نگفته فقط پسرم ادیت میکرد گفت صبر کن حاصرش کنم ببرش با خودت با بچه ها بازی کنه ... رفت و حالا هم برگشته ...
ناراحتم نمیدونم مامانش نگفته یا خودش نمیخواست باهاش برم اصن چرا به خودش اجازه داد تنها بره .
هیچی نگفتم گفتم بی خیال خودمو کوچیک نکنم ولی میگم کاش میگفتم ...
به نطرتون بهش بگم نگم ... چی بگم ...