دوستان دوستم یه مشکلی واسش پیش اومده که دوست دارم نظر شماهارو بدونم.
من چهار سال هست با این خانم دوست هستم.فقط میدونستم سیزده سال پیش از همسرش جدا شده و یه دختر چهارده ساله داره.
حدود دوماه پیش برای من تعریف کرد که یک سال بعد از جدایی وقتی که 22 ساله بوده و دخترش دوسالش بوده با پسر یکی از فامیلهای نسبتا دورشون که هجده ساله بوده دوست میشه.
این رابطه دوازده سال ادامه پیدا کرده.
اینجوری که تعریف میکنه خیللللللی هم دعوا و مشکلات داشتن.خانم خیلی حساس و شکاک بوده.جوری که اون آقا تو این سالها حتی با دوست های پسرش هم نمیتونسته مسافرت یا تفریح بره.دائم گوشیش رو چک میکرده و اینکه کجا میره و....
به آقا پسر هم گفته تا سی سالگی با من باش بعد برو ازدواج کن.حالا آقا 31 ساله شده و حدود دوماه پیش گفته دیگه رابطه رو تموم کنیم.ولی دوستم اصرار داره که باید ازدواج کنیم.
من بهش میگم وقتی تورو نمیخواد این ازدواج فایده ای نداره.حتی زن و شوهر هم تعهدی ندارن وقتی مشکل دارن تا آخر عمر با هم باشن.
ولی قبول نمیکنه.اون آقا با من صحبت کرد و گفت من سالهای آخر فقط از روی دلسوزی باهاش موندم.هر وقت خواستم جدا بشم با گریه و زاری منو نگهداشته.دائم دعوا داشتیم.هیچ تفریح و دوستی حق نداشتم داشته باشم. خیلی هم بهش کمک کردم.کلا کاراشو من انجام دادم ولی دیگه خسته شدم و میخوام برم دنبال زندگیم.
ولی دوستم قبول نمیکنه میگه در قبال من مسئول هست و باید ازدواج کنه با من.بهش میگم خب تو که قصدت ازدواج بود زودتر باید تکلیفت رو مشخص میکردی.
نظر شما چیه؟