ذهنم یه طوریه که اگه از یجای شهررد بشم همش فکرمیکنم که اره الان همسرسابقم و زنشم ازاین مسیرلابد رد شدن یا الان مثلا الان فلان جای شهرن یا جاهایی که باهم مسافرت رفتیم لابدالان باهم رفتن اونجا.چیکارکنم اینطور نباشم خیلی اذیتم همش به رابطشون و اینکه مثلا اگ بارون بیاد همش میگم الان اونا هم توی این هواهستن.یه راهکارندارین که آرام بشم
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
خب باید کلا زندگی گذشتت و فراموش کنی شما هنوز بهش علاقه داری تا وقتی این علاقه هست این فکرها هم هست ...
دقیقادرست میگید حقیقت مشکل من اینه که همش تو ذهنم مقایسه میکنم خودمو همش میگم نکنه سنش کمتره نکنه قشنگ تره.بعد مورددیگه این که ی عده بم میگن برو ببینش بینم چه قیافه ایه زنش ولی من نمیخوام ببینم نمیدونم خوبه کارم یا نه چون بعضیامیگن واقعیته باهاش برو روبرو شو