2777
2789
عنوان

میگن چوب خدا صدا نداره حکایت منه

| مشاهده متن کامل بحث + 488 بازدید | 25 پست

خلاصه خواهرای اون اقا و مادرش جونشونو برام میزاشتن و واقعاا دوسم داشتن ولی من احمق از رو لج لج بتزی فک میکردم اونا دشمنامن ....ی شب اومدن خونمون و داداشای بزرگترشم بودن نشستن و گفتن بگو مشکلتون چیه و چ بحثی دارید باهم ...من میتونستم بگم دردامو ولی از ترس این که فردا جنگش نشه ک ...فقط بلند گفتم دوسش ندارم باورتون نمیشه خواهراش و خودش زدن زیر گریه 😭😭😭😭

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

وای چه کار بدی کردی،منم این بلا سرم اومد خیلی از اون پسر حمایت کردم و هواشو داشتم،بعد موفق که شد به خودش مغرور شد که من موردای بهتری دارم ولم کرد الانم میخاد نامزدی کنه،من موندم و یه دل شکسته و محبت و زحمتایی که برای همیشه بی جواب موند از طرفش.

این وسطا ی پسر خاله داشتم ک همه میگفتن عاشقته و برات میمیره کوچیکم بودم خواستگاری کردن ولی مامانم قبول نکرد ....توی دوران نامزدی بودم و هنه جا پر شده بود ک من نمیخام و مشکل دارم و...ی روز دختر خالم  زنگ زد و گف ک من میدونم تو نمیخای و بزدر میخای عقد کنی ...گف داداشم دوست داره و منتظره ک پس بزنی و بیاد برات

احتمالا داره تایپ میکنه 

لایکم کن بعد بیام بخوانم ممنون

دوستان برام دعا کنید بعد ازسالها غریبگی وغربت برگردم حداقل نزدیکترین شهرم منو فرزندانم درخواست دعا تک تک تان راداریم وپسر۵ ساله ام هم زودتر صحبت بیفته یک ادم دلشکسته غریب عریب 
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792