بچها منک ازدواج کردم مامانم‌خیلی سخ گرف برام شوهرم‌گف بهترین عروسی زو بگیر براش هرجا امر کرد خونه کرایه کردیم پول کادو ها عروسی مون برداشت وام ازدواج نصف شو برداشت اما خودش قسط شو داد الان خاهرم‌ازدواج کرده ۱۰۰میلیون وام‌شو مامانم قسط میده ۱۰۰تومنم شوهرش میذلر ک خونه بخرن جهازم بش میده جشن‌شونم‌گفته ساده بگیرن من‌گله کردم ک نامردیه اینقد بهشون اسون گرفتی هم خونه نیدی هم جهاز اما موق ما اینقد سخ بود ک‌حتی ی پول پیش خونه برامون نموند تو واتساپ‌بلاکم کرد و بعدم‌میگ تو حسادت خاهرتو میکنی درصورتی ک اینجور نیس خیلی حالم‌بده خیلی ی غم بزرگی اومده تو دلم شوهرمم بدتر زخم زبون میزنه کلی گریه کردم
الانم خیلی دستم خالیه بخاطر اون مخارج و فشاری ک اورد مامانم حتی مجبور شدم طلاهام‌بفردشم‌حتی نذاشت خونه ای ک مامیخاییم رو کرایه کنیم ولی براینا میگ عیب نداره
شمانباید قبول میکردی خودت
کسیکه عاشق بچش باشه بچه دوم نمیاره
همه فرقمیذارن
بلخره یکی خشگلتره یکی مهربونتره نفهم تره جذابتره چاپلوس تره
عزيزم الان كه با غصه خوردن چيزي درست نميشه
دوست داشتي اين بلاها كه سر تو اورد سر خواهرتم بياره، اونموقع راضي بودي
بيخيال شو، از الان براي زندگيت بجنگ، كاهاي مامانتم فراموش كن چون هيچ وقت به عقب بر نميگردي
به حرفاي شوهرتم محل نزار، يه كم بي محلي كني درست ميشه
خودت باید با تیز هوشی این شرایط رو درست کنی
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
