ولی همهی اینها فقط چند ثانیه طول کشید.
بلند شدم.
با پوستکلفتی بلند شدم. گفتم هیچی فقط یه لحظه سرم گیج رفت.
رفتم شامو حاضر کردم. یه کم شجریان گوش کردم.
گفتم اگه گریه کنم، غصه بخورم، حالمبد شه، غر بزنم، هیچی عوض نمیشه. هیچی.
شاید امروز آخرین روز زندگیم باشه.شاید این ماه آخرین روز زندگیم باشه. شاید این لحظه تو ذهن دخترم بمونه تا آخر عمرش. به خاطر دخترم خندیدم. و تموم شد.
گذشت. واقعا تموم شد بچهها