خیلیییی بهم خوش گذشت برای اولين بار با کسی عاشقشم رفتم بیرون
دیروز که غیرتی شده بود
و دیونه بود
برای المیپک رفتم خیلی بهم ریخت نمیدونم چرا
چرا برای داداشم نریخت بهم ولی برای من ریخت بهم .
گفت چیییییی هااااان نههههه زد به سرش چرا اخه نفهمیدم
و چسبید به من یعنی نزدیکم شه کنارم بشینه و پاهاش چسبید به پامن
دستش میزد به دست من
بگو بخند کرد
و برای اهنگ سرش تکون میدادمیرقصید
و نقاشی میکشید برام روی شیشه ماشین اولش آدم با گل کیشد بعد ل ب میخواست بکشه مامانم نگاش کرد تعییرش داد
وموبایل راحت گرفت از دستم
آهنگ مورد علاقش گفت بهم
ازم پرسید چه رشته ای میخوای بری
و خیلی باهم خندیم خوش گذشت بهمون
و نظرتون چیه حسش به من چیه
مامانم میگه عاشقته دوستت داره مادرم حس شیشم خیلی خیلی قویه