منظور از فامیل مادر و برادر خواهرشونو میگم...دیشب خونه مادرشوهرم بودیم بچم هی گریه میکرد و نق نق میکرد منم دیگه اعصابم خورد شده بود با عصبانیت گفتم خو توام پاشو یه دقیقه بگیرش یا پاشو بریم دیگه ساعت دوازدهه... بعد پا شده با حالتی که مثلا مادر بخواد بچشو دعوا و غیظ کنه جلو زن داداشاش به من میگه پاشو بریم دیگه ...کاملا لحنش دعوا دار بود. منم گفتم بخوام بگم چته و اینا دعوامون میشه بدتره. پاشدم پوشیدم راه افتادم ولی دیگه باهاش حرف نمیزدم تو راه... بعد پرو پرو برگشته میگه چیه ساکتی...؟ حوصلم سر رفت . ینی حالم ازش به هم میخوره. همیشه جلو خانوادش یه جوری رفتار میکنه که همه فک کنن من ازش حساب میبرم و اون خیلییییی به اصطلاح جنم داره د زن ذلیل نیست در صورتی که من فقطططط واسه جلوگیری از دعوا و آواره شدن بچم هیچی نمیگم . دعوا همیشه پیش میاد ولی اینکه جلو اونا واسم قلدر بازی درمیاره اذیتم میکنه... حس خیلی بدی میگیرم