تو عرش خدا هم پارتی بازیه
اصلا چه حکمتیه من از بچگی تا حالا که همش یه چی حلال خواستم همش باید در حسرت همه چی بسوزم
چرا خدا اجازه میده این همه دروغ و دشمن همه کاری با من بکنه
منو به خاک سیاه بشونه
خوشش میاد میبینه من عذاب میکشم
هرچی ظالم تر باشی خدا هم خوب برات میخواد
پس کو پس کو اون خدا که نمیزاره آبروی کسی بره
چرا هر بار اجازه داد بیا آتیش یه زندگی و دل احساس من بزنه بره
بعد این همه شکست چجوری سر پا باشم
چجوری دلش نمیاد یه خوشی همیشگی هم به من بده
این همه صداش کردم کو
چرا ساکته
چرا خوشش میاد با ابرو من بازی بشه
چرا الان اینجوری باید جهنم باشم و هیچ کاری نتونم بکنم
چرا نجات نمیده
جواب چی رو میگیره
اگه رفته بودم با اون مرد و هزار غلط میکردم الان خوشبخت بودم
من که قرار بود بدبخت بشم چرا اون همه شکست رو نصیبم کرد
لااقل با همون عشق اول نه دوم نه سوم نه ......
بدبخت میشدم
به دلم صابون میزدم هربار خودم آروم میکردم عیب نداره این صلاح نیس خدا یه چی میدونه
حالا دیگه چی بگم حالا دیگه چه خاکی به سر کنم
چرااااااااااااا یکی خوشبختی از زندگیش میباره
یکی نه
چرااا
چرا
دلم شکسته
تیکه تیکه ام
مرده ی متحرک
داغون
حتی یه مرگ هم نیست برم برا همیشه هم خودم هم عالمی از شر من و بدبختی هام راحت شن
پس خدا کجاس
😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭