بعد دوسال حامله شدی؟ خوشبحالت
شوهرم میگه یه سال که چیزی نیست ماهم بچه دار میشیم میدونم فقط اینجوری میگه منو اروم کنه. اخه وقتی میبینم با بچه ها چجوری بازی میکنه و سرگرم میشه دلم خون میشه
اون روز از دهنش در رفت گفت با همکارم رفتم خونشون بچش جوری پرید بغلش و بابا بابا کرد که حتی خستگیه منم در رفت
توکل به خدا کن عزیزم بعدش دیگه بیخیال باش
منم چهار تا جاری دیگه دارم هی بچه میارن. خواهرشوهرام همش عکسایه بچه های اونارو میزارن پروفایل و وضعیت
خیلی اعصابم خراب میشه. منم دارم درس میخونم اما باز تا می خوام یکم فراموش کنم و درگیر بشم زرتی میان ازم میپرسن
نه شایدم از ته دلش میگه..بخدا منم میدیدم شوهرم با بچه های جاریم بازی میکرد براشون اسباب بازی میخرید غم دنیا تو دلم می‌اومد..حتی یه بار اینقدل من حساس شدم و دعوامون شد برای اولین بار تو زندگی یه ماه رفتم خونه بابام ..حالل نه به حالت قهرک همه بفهمن ولی واقعا میخاستم نباشم یه مدت..چیزی نبینم...ولی همبشه میگف بخدا من تورو واسه خودت دوس دارم...ماهم بچه دارمبشیم..هرچی قسمت باشه...ولی من میکفتم دروغ میکه...دیروز صدای قلب بچه رو براش گذلتشم دیدم ذوق نکرد..شایدم کرد و نشون نداد..گفتم چرا ذوق نکردی..گف من برای تو ذوق میکنم...تو بدون بچه _,با بچه برای من عزیزی..من اگرم خوشحالی بخام بکنم واسه بچه بخاطرتوعه ک به ارزوت رسیدی وگرنه برای من اولویت تویی..اینا رو حس کردم راس میگه...شوهرت راس میگه بلاخره تو هم بچه دارمیشی.من دیک میکفتم این ارزو رو باید به گور‌ببرم..ممنون عزیزم ..اره بعد دوسال با این دکتر اون دکتر رفتن..اخرش پیش ی دکتر خوب رفتم ..ویزیتیش گرونه ولی کارش بیسته اگر تهرانی ادرس بدم برو پیشش حتما‌جواب میگیزی
اره تنبلی تخمدان.پلی کیست...مشکلات دیگ هم داشتم ک فقط دکتری ک اخرین بار رفتم پیشش فهمید..اونم ضخامت کم رحم...گرفتکی لوله ها ک با غکس رنگی باز شدو فرستاد عکس رنگی..ذخیره زیادتخمدان...اینا رو هیچ دکتری نفهمید..کاش میشد ی نسخه فقط بیای تهران حتما جواب میگثری..من فقط یه نسخه رفتم پیشش
کامل درکن میکنم..من این مدت سرمو با درس گرم کرده بودم..ک فراموش کنم ولی حتی وقتی شوهرم تماس تصویری میگرفت با بچه عاشون من دق میکردم اینور خط..بدبختی اینه پدرشوهر من بزرگ فامیله و همههههه عروسا زیز نظر کل فامیل هستن...همه عروسا هم یه ماه بعد عروسی حامله میشدن🤐🤐فقط من دوسال نشدم..دیک کار به حایی رسیده بود خاله شوهرم کلیپ واسم گذاشته بود ک بچه بیارید اختلاف سنیتون با بچه هاتون زیاد نشه...منم اومدم به خواهرشوهرم گفتم من دیک پامو خونه خالت و مامان بزرگتون نمیذارم..از راه نرسیدم میگن بچه بچن شاید من نخوام بچه دارشم باید برا همه توضثح بدم؟؟دیگ هم نرفتم .خونخ پدرشوهرمم اخرین بار ک با شوهرم بحثم شد دیگ نرفتیم ..فک کنم یه سالی میشه(ما تهرانیم..بقیه اصفهان)
حرفاشو باورکن...من حس میکنم صادقانه میگه..هرچند ما زنا کلا وقتی مشکل از ما باشع هیچ حرفی از شوهر رو باور نمیکنیم و میگیم دروغ میگه و واسه دلگرمی..خصوصا وقتی میره با بچه ها بازی میکنه🤐🤐🤐خو. تو اگ از بچه خوشت نمیاد و بران مهم نیس چرا میری میچسبی بهشون🤐🤐ک منو دق بدی...
