گفتم: " آمین "
پیش از آنکه دعا کنم
پیش از آنکه آرزوهای رنگارنگم را
رو به رویم بچینم و یکی را انتخاب کنم.
همه چیز را به خودت واگذار کردم.
می دانستم که بیشتر از خودم
نگران من هستی و می دانی که
رویاهای من پر از کوچه های بن بست
و تاریک و بی فانوس است
و اگر کسی دستم را نگیرد…
چشم هایم را بستم و از ته دل گفتم:
"آمین"
چرا که می دانستم
که آن بالایی و مرا دوست داری