سلام،فردا قرار بود برم دکتر و یه سری ازمایشات و انجور چیزا برای بارداری،بعد همسرم گفتش ک پول ندارم نریختن هنوز واسم از ابجیم قرض بگیریم برو منم ناراحت شدم گفتم روم نمیشه خجالت میکشم اینطوری،خب به بابات اینا بگو پولمونو بدن چطور هی میگن چرا بچه نمیارین خب بدن دیگه بعد چون خیلی عصبانی هم شدم
سراینکه چرا پولمونو نمیدن ک الان ما اینجور محتاج اینو اون نشیم.
موقع حرف زدن چند قطره اشکم ریخت (میدونم اشتباه کردم)
همسرمم دید حالا ناراحته غمگینه کلا😩میگم اشکال نداره خب نمیریم دوهفته دیگه میریم میگه نه همون اشکتو دیدم کافیه دیگه نمیخواد ب این چیزاش فک کنی یجور جور میکنم
خلاصه الان عذاب وجدان دارم ناراحتشم کرده اه لعنت ب من چیکارکنم الان؟