سلام دوستان وقت همگی خوش
من مدتیه که از مدیر عامل یکی از پروژه هام خوشم میاد که ایشون دوست صمیمی همکاران من هم هستن و چند باری هم به دلیل دوستی با همکارا که مسافرت رفتیم یا رفتیم رستوران ایشون هم با ما اومدن ولی من از نظراخلاقی خیلی خجالتی و سنگین هستم و نمیتونم سمت اون آدم برم.حتی چند بار رئیسم درموردش با من شوخی کرده یا نظرم رو پرسیده ولی من روم نشده بهش بگم که ازش خوشم میاد به نظرتون چیکارکنم؟
نخ بده نگاه کن لبخند بزن
به رییست پیام بده که اره من بهشون علاقه دارم
دیگه خودش جفت و جور میکنه برات به امید خدا😍
بنظرم بگین یکی از اطرافیان به ایشون بگن ک نظرش راجع به شما چیه
رئیست از جانب خودش درباره اون باهات شوخی کرده یا ن(مثلا اون اقایی ک ازش خوشت اومده ب رییست بگه ک نظر تورو بپرسه)؟؟
اگ ن ک بدون اونم دوست داره حس تون ک دو طرفه باشه چرا میخای پنهون کنی
کاش منم میتونستم بگم جلوی چشمام رفت
هیچ کار نکن بزار تو دلت بمونه پسرا وقتی بفهمن دم دستی هستی ولت میکنن
ممنون از نظرت عزیزم
آخه میدونی قبلن ها رئیسم از من خواستگاری کرد و من بهش جواب منفی دادم منم روم نمیشه تو روش برم بگم دوستتو دوست دارم البته متل خیلی وقته و من میدونم اگر ما ازدواج کنیم خیلی خوشحال میشه بارها هم گفته
اینا خیلی با سیاست هستن برای همین نمیتونم تشخیص بدم یه بار رئیسم اومد خیلی بد بهم گیر داد بیا باهاش یه مدت آشنا شو دوست شو اصلن نظرت نسبت بهش چیه خیلی پسر خوبیه و این حرفا منم ازش پرسیدم خودش گفته یا نه گفت تو چیکار داری من دارم میگم من قبول نکردم گفتم خودش باید بخواد و بهم بگه ولی بعدن توی حرفاش کنایه زد که محمد گفته از نظر عقلی ازش خوشم میاد ولی دلی نه یا گفت گفته اگر ازدواج کنیم باید بیاد نزدیک خونه پدرم مستقل ولی نزدیک چون پسر آخره و پدرو مادرش سنشون بالاست
رابطمون این شکلیه موقع کار سنگین و رسمی و با پسوند آقای و خانم و فامیلی همدیگرو صدا میکنیم ولی بیرون به شدت صمیمی و دوستیم و حتی اون منو با اسم کوچیکم صدا میکنه و به منم میگه اینطور صدا کن ولی من روم نمیشه کسی که رییسمه رد با اسم کوچیک صدا کنم دلی در کل با عم صمیمی هستیم به طوری که همیشه میگه دختر اینقدر تنها نباش یکیو پیدا کن اگر منم قبول نمیکنی
