ای ساربان آهسته ران که آرام جان گم کرده ام /آخر شده ماه حسین من میزبان گم کرده ام/در میکده بودم ولی بیرون شدم از غافلی /ای وای از این بی حاصلی عمر جوان گم کرده ام/پایان رسد شام سیه آمد حبیب منظره/اما خدا حالم ببین من یار را گم کرده ام/ای وای از این غوغای دل از دلبرم هستم خجل/وقت سفر ماندم به گِل من کاروان گم کرده ام/نعمت فراوان دادی ام منت به سر بنهادی ام/اما ببین نامردی ام صاحب زمان گم کرده ام/من عبد کوی عشقمو من شاه را گم کرده ام/آقا تو را گم کرده ام /دل بشنو این نامه چنین/با خون دل ای مه جبین/ اما ببین بخت مرا نامه رسان گم کرده ام/شرمنده ام اما بگم آقا تو را گم کرده ام
بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش! پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم میخوای شروع کن.
دری که قسمت توباشه حتی بدون اینکه لازم باشه در بزنی به روی تو باز میشه پس به حکمتش دل بسپار .... اگر من بخشی از افسانه ی تو باشم تو روزی به من بازخواهی گشت پائولو كوئیلو. یه حرف قشنگ از مولانا که میگه من زخم تو را به هیچ مرهم ندهم
ای ساربان آهسته ران که آرام جان گم کرده ام /آخر شده ماه حسین من میزبان گم کرده ام/در میکده بودم ولی بیرون شدم از غافلی /ای وای از این بی حاصلی عمر جوان گم کرده ام/پایان رسد شام سیه آمد حبیب منظره/اما خدا حالم ببین من یار را گم کرده ام/ای وای از این غوغای دل از دلبرم هستم خجل/وقت سفر ماندم به گِل من کاروان گم کرده ام/نعمت فراوان دادی ام منت به سر بنهادی ام/اما ببین نامردی ام صاحب زمان گم کرده ام/من عبد کوی عشقمو من شاه را گم کرده ام/آقا تو را گم کرده ام /دل بشنو این نامه چنین/با خون دل ای مه جبین/ اما ببین بخت مرا نامه رسان گم کرده ام/شرمنده ام اما بگم آقا تو را گم کرده ام
ببین یا اعتقاد داری به چادر یا نداری اگه داری نباید این حرفها ناراحتت کنه اگه نداری، پس چرا سرت می ...
من تازه با خدا آشتی کردم
دوس دارم اینجوری از این به بعد زندگی کنم
انتخابمم کردم
ولی اون حق نداشت اینجوری با من حرف بزنه
ای ساربان آهسته ران که آرام جان گم کرده ام /آخر شده ماه حسین من میزبان گم کرده ام/در میکده بودم ولی بیرون شدم از غافلی /ای وای از این بی حاصلی عمر جوان گم کرده ام/پایان رسد شام سیه آمد حبیب منظره/اما خدا حالم ببین من یار را گم کرده ام/ای وای از این غوغای دل از دلبرم هستم خجل/وقت سفر ماندم به گِل من کاروان گم کرده ام/نعمت فراوان دادی ام منت به سر بنهادی ام/اما ببین نامردی ام صاحب زمان گم کرده ام/من عبد کوی عشقمو من شاه را گم کرده ام/آقا تو را گم کرده ام /دل بشنو این نامه چنین/با خون دل ای مه جبین/ اما ببین بخت مرا نامه رسان گم کرده ام/شرمنده ام اما بگم آقا تو را گم کرده ام
خب میگن این چیزارو مهم نیس مهم اینکه خودت چطوری راحتی
همینم بهش گفتم
گفتم این اعتقاد منه پس به اعتقادات همدیگه احترام بزاریم
گفت اصلا برو دوتا بخر به من چه
ای ساربان آهسته ران که آرام جان گم کرده ام /آخر شده ماه حسین من میزبان گم کرده ام/در میکده بودم ولی بیرون شدم از غافلی /ای وای از این بی حاصلی عمر جوان گم کرده ام/پایان رسد شام سیه آمد حبیب منظره/اما خدا حالم ببین من یار را گم کرده ام/ای وای از این غوغای دل از دلبرم هستم خجل/وقت سفر ماندم به گِل من کاروان گم کرده ام/نعمت فراوان دادی ام منت به سر بنهادی ام/اما ببین نامردی ام صاحب زمان گم کرده ام/من عبد کوی عشقمو من شاه را گم کرده ام/آقا تو را گم کرده ام /دل بشنو این نامه چنین/با خون دل ای مه جبین/ اما ببین بخت مرا نامه رسان گم کرده ام/شرمنده ام اما بگم آقا تو را گم کرده ام