تا اینکه ی روز اتفاقی تو عکس پروفایلش دیدم حلقه تو دستشه ،بهش ک گفتم انکار نکرد گفت میخواستم تو فرصت مناسب بهت بگمو اولش قرار نبوده اینقدر صمیمی بشیم و..
بعد فهمیدم اسمش،شغلش رو هم دروغ گفته
بچه هامون هم سنن
به خاطر بچه ت باهاش بساز
من کلا به خاطر بچه هام دارم میسازم با شوهرم
امشب کلی فحش به من داد که چرا پسرم صدای تلویزیون بلند کرده بود
هرچه از دهنش در رفت بهم گفت ،من هیچ وقت نمیبخشمش خیلی آدم پستی هست
میدونه به خاطر بچه هام مجبورم باهاش زندگی کنم
اصلا نه احترام میکنه نه محبت
بهش گفتم من با شوهرم مشکل دارم ، شوهرم اصلا براش مهم نیست ک من چیکار میکنم، اماتو رن داری باهاش مشکل نداری تموم کنیم
اما اونم اصرار میکرد ک نه،
من وقتی فهمیدم متاهله ک وابسته شده لودم
منیک محبت نمیدیدمو غرق محبتش کرده بود
خب ادامه ش
همینطوری ادامه دادیم،هیچ وقت از نزدیک ندیدمش تا اینکه چشم باز کردم دیدم شب و روزم شده اون ،مدام بهش فکر میکنم منتظر پیامشم، اگ دیر پیام بده حتی حوصله بچمم ندارم
اونم انگار فهمیده و حالا هر روز دورتر میشه
دلم میخواد باهاش تموم کنم
اما زندگیم ک افتضاحه
چیکار کنم چجوری فراموشش کنم؟
فال قهوه گرفتم چندین بار هر بار گفت پشبمون میشی ،بعنوان دوست بهش نگاه کن، وابسته نشو اما بلاکش نکن پشیمون میشی خودت دوباره میری منتشو میکشی
استخاره گرفتمک بلاکش کنم خیلی بداومد
خدا لعنت کنه همچین شوهری که تو داری و همچنین شوهر خودم
منم تازه پی بردم که از بی محبتی شوهرم زود به همه وابسته میشم و با همه راحتم واقعا توی زندگیم کمبود محبت دارم
از یک طرف زندگیه خودمو رفتار شوهرمو مقایسه میکنم با زندگیه اونو رفتارش با زنش ،دیوونه مبشم ، حسادت داره منو میکشه، تو خونه ب زنش کمک میکنه از غدا پختن و دسیدگی ب بچه تا محبت، عکس پروفایل خانومشو دیدم ک برای تولدش چکارا کرده بود
همیشه میره دنبال رنش سر کار،
خسته از کار میره خونه اما بازم ب تفریحشون میریه بچه رو نگه میداره میگه تا الان نذاشتم ی پلاستیک میوه دیتش بگیره بلند کنه
حالا برعکس سوهر من زنگ میزنه چهار طبقه رو برم پایین کمکش کنم خریدا رو بیاره بالا
اسی من که تو رو نمی‌شناسم و نمی‌دونم تو زندگیت چقدر سختی کشیدی ولی بدان اومده میگم این کارو نکن و رابطه تو با اون مرده هم تموم کن بخدا عاقبت خوبی نداره این کارا اگه دلت باهاش نیست طلاق بگیر ولی اینکه بمونی و به یکی دیگه فکر کنی خیانت دوست داری شوهرت هم باهات همین کارو بکنه
منم زندگی سختی دارم ولی بنظرم باید آدم تحمل کنه اگه نمیتونه جدا بشه
ولی اگه میتونی زندگی تو درست کن
ازیک طرف حسادت
از یک طرف بی توجهیاش و سرد شدنش
از یک طرف انکار کردنش ک نه تو اشتباه میکنی
هر روز با خودم تو جنگم
ک اخه اون فقط زبونی ب تو محبت میکنه
این رابطه چ فایده ای داره
بارها تو اینستا ب بلاگرهایی ک مشکل دارن با شوهرشون پیام دادم خواستم باهاشون دوست بشم تا بتونم اینو فراموش کنم
اما نشده
هیچ دوستی ندارم،منو از همه دوستام جدا کرد شوهرم
خخخخخ ببخشید اسی یاد خودم افتادم چرا اینجوری میکنم این بی‌فرهنگ ها خخخ منم شوهرم خرید میکنه یکسره دستشو روی زنگ میزاره تا برم بار کشی کنم براش انگار زحمتشو از بین می‌بره
ولی اسی جان از من بتو نصیحت تا چیزی رو با چشمای خودت ندیدی باور نکن اون مرده هم اگه خیلی خوبه برا زنش پس چرا میخواد جدا شه بلاخره یه مشکلاتی دارن دیگه همه چیز و که به شما نمیگه خیلی حرفاشم دروغ بخدا باور نکن
اگه اون مرد ایده آل برا زن خودش باشه که اصلا به سمت این کارا نره
جواباشو نده، سعی کن دیگه باهاش چت نکنی باهاش کات کن کسی که دروغگوعه رو نمیتونی درستش کنی زندگیت بد تر میشه،
شوهرت معلومه دوستت داره که نزاشته طلاق بگیری و بچه رو بهونه کرده، خودتو بپسند به این باور باش که رو پای خودت میتونی بایستی، به خودت فضا بده خودتو درک کن، اون محبتی که منتظرشی و از خودت بخواه و خودتو لبریز محبت کن، بعد به همسرتم محبت کن شاید آروم گرفت، اگه. شوهرت هم اوکی شد که بمون سر زندگیت و زندگیت و از نو بساز، سعی کن کنارش باشی کنارش بخوابی تا وابستت بشه 🌹، یکمی هم از دید همسرت نگاه کن و، تلاش کن که چیز های + رو ببینی تا آرامش خودتو بیشتر کنی، امیدوارم موفق باشی،
مثلا وقتی رابطه میخواد بوی گند عرق میده و پشمالو بهش مبگم برو اول دوش بگیر میگه نه بعدش میرم، طوری شده ک بارها سر اینکه وسط رابطه گریه کردمو نتونستم حسی داشته باشم دعوامون شده
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
