بعد از نهار خوابیدم تو خواب دیدم دیر از خواب بیدار شدم ب مامانم می گفتم چرا بیدارم نکردی من مرده بودم الان زنده شدم بعد من گریه میکردم مامانم میگفت بیا لباس عوض کن خواستگار برات آمده منم با چشم گریون نگاه کردم دوتا آقا جوان و خوشرو گوشه خونه نشستن بعدش منو مامان و بابام رفتیم لباس عوض کنیم دیگه بیدار شدم،،،تعبیر داره یعنی