شب یلدا نرفتم خونه مامانم گفتم پنج شنبه میرم از طرفی دو هفته اس از اونجا در اومدم شوهرم میگه نه الا و بلا باید بمونی شب با من بریم ساعت ۷ 😢زنگ زدم ب مامانم گفتم گفت بعد دوهفته میخای بزاری ساعت ۷ ۸ بیای ب چ دردی میخوره کلی ناراحت شد خودمم کلی دلم گرفته همه رفتن خونه ماماناشون خاهر سوهرمم دیشب اینجا بود جاریم رفت خاهرم خونه مامانمه کلی دلم گرفته بچه ها
چرا نمیزاره زودتر بری
اوه
نه لطفن
حساس نباشید دوست
برای آرامش خودتون حساس نباشید
من هم همیشه با همسرم می رم منزل مادرم و گاهن مادرم همینو می گن
زندگی پر از زیباییه ، لطفن به خاطر این مسائل فضا رو کدر نکنید
عزیزم به مادرت بگو خب درکت میکنه
عیب نداره حالا با شوهرت برو
هفته دیگه هم به یه بهونه ای از صبح برو خودت شب برگرد
طبیعیه مهربونم
همون لحظه دل گیر شدن کاملن طبیعیه ولی اینکه این دل گیری ادامه داشته باشه دیگه دست خودتونه
لطفن مدیریت بفرماید
ما نمی تونیم آدم ها رو تغییر بدیم ولی می تونیم خودمون رو با شرایط وفق بدیم
این جمله م منظور همه ی شرایط نیست ، مثل همین شرایط که با پذیرفتنش آرامش خودتون تامین می شه
به نظرم به این مسائل گیر ندی خودت راحت تری
یه بار من این مساله برام پیش اومد ، پشت گوشی کلی با همسرم دعوا کردم که نمیذاری برم ، عصر که اومد گف با یکی دعوام شده بود نمیخواستم تنها بری که خدای نکرده به خاطر چزوندن من بیاد به تو ضرر برسونه
خودم کلی از حرفام شرمنده شدم
یکم منطقی باش
شاید اونم دلایل خاصی داره که مبگه با خودم برو
میگه نباید تنها میموند من اگ داماد بدی بودم میگفتم عب نداره بز تنها بمونه ولی وقتی قول داده بیاد اینجا باید میومد مگه اختیارش دس خاهرته و فلان خلاصه کلی مخمو خورد مثلا داره دلسوزی میکنه اره بچمون دختره
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
